بی تاب 313

مجموعه فرهنگی، مذهبی

إذا شئت النجاۀ فزر حسیناً

 

اثر غبار پای زائر امام حسین سلام الله علیه

 

پدر جمال الدین خلیعی موصلی، حاکم موصل و ناصبی و یکی از دشمنان اهل بیت (علیهم السلام) بود. مادرش هم ناصبیه بود و چون پسری برایش متولد نمیشد؛ به مقتضای عقیده فاسد خویش، نذر کرد که اگر خدای به او پسری عطا کند؛ به شکرانه او، پسر را سر راه زوار حضرت اباعبدالله (علیه السلام) بفرستد، تا زواری را که از شام و جبل عامل میآیند و عبور آنها از موصل است به قتل برساند (و اموال آنها را غارت کند.)
بالاخره بعد از مدتی جمال الدین متولد میشود! چون جمال الدین به حد جوانی میرسد، مادرش او را از نذر خود خبردار میکند. لاجرم او همراه با مادرش، به دنبال زواری که از موصل عبور کرده بودند؛ رفت.
هنگامی که به مسیب رسید، دید زوار از جسر عبور کرده اند. بنابراین در همان جا توقف کرد تا هنگامی که زوار مراجعت کردند، آنها را به قتل برساند.
جمال الدین در کناری کمین کرده بود و در همان حال به خواب فرورفت. در عالم رویا دید قیامت برپا شده است و ملائکه آمدند و او را گرفتند و در آتش انداختند. اما آتش او را نسوزاند و به او اثر نکرد. ملک موکل جهنم به آتش خطاب کرد: چرا او را نمیسوزانی؟!
آتش گفت: غبار زوارکربلا بر او نشسته است!
پس او را از جهنم بیرون آوردند و شستشو دادند و دوباره او را درآتش انداختند ولی باز هم آتش او را نسوزاند.ملک گفت: چرا حالا دیگر او را نمی سوزانی؟!
آتش گفت: شما ظاهر بدن او را شستید، اما غبار داخل در جوف او شده است!جمال الدین از خواب بیدار شد و از آن عقیده فاسد برگشت و مذهب تشیع را اختیار کرد و مشغول مداحی حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) شد.
 بعضی مینویسند: او به کربلا آمد و بعضی شعرا این شعر را به او نسبت داده اند:
اذا شئتَ النجاةَ فزُر حسیناً
 لکی تلقی الالهَ قریرَ عین
فانّ النارَ لیس تمس جسماً
 علیه غبار زوار الحسین
یعنی :اگر نجات از آتش میخواهی، پس حضرت امام حسین (علیه السلام) را زیارت کن! زیرا آتش به بدنی که غبار زوار حسین (علیه السلام) بر آن نشسته باشد، آسیب نمیرساند.

📚الغدیر ج6ص12

۲۱ فروردين ۹۹ ، ۲۳:۴۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خادم الحسین سلام الله علیه

سوم شعبان


پیامک ولادت امام حسین علیه السلام

 

3 شعبان

1 - ولادت امام حسین علیه السّلام

در این روز در سال 4 ه’ آقای شهیدان و سرور و سالار شیعیان و دلباختگان، اشک هر مؤمن، امام امام زاهد عابد، شهید غریب، عطشان نینوا حضرت اباعبداللَّه الحسین الشهید علیه السّلام عالم را به نور خود منور فرمود.


(اعلام الوری: ج 1، ص 420. مسار الشیعه: ص 37. مصباح المتهجد: ص 758. مصباح کفعمی: ج 2، ص 598 . فیض العلام: ص 337. زاد المعاد: ص 56. بحار الانوار: ج 44، ص 101 - 202، ج 94، ص 80، ج 98، ص 347. کشف الغمة: ج 2، ص 3)
اقوال دیگر در ولادت آن حضرت پنجم شعبان
(ارشاد: ج 2، ص 27. کشف الغمة: ج 2، ص 3)
و سی‌ام ربیع‌الاول
(توضیح المقاصد: ص 10. فیض العلام: ص 226 )
و دوازدهم رجب است.
( اربعین ماحوزی: ص 368)
.......................................

القاب امام حسین علیه السّلام:

نام مبارک آن حضرت در تورات شبیر و در انجیل طاب است.
(بحار الانوار: ج 43، ص 237)
پدرشان مولانا و مقتدانا أمیر المؤمنین علی بن ابی طالب علیه السّلام و مادرشان حضرت ولیة اللَّه و حبیبته خاتون دو سرا صدیقه کبری فاطمه زهرا سلام اللَّه علیها است.
کنیه آن حضرت ابو عبداللَّه و کنیه خاص آن حضرت ابوعلی است.
(بحار الانوار: ج 43، ص 237)
القاب حضرت الشهید، السعید، السبط الثانی، الامام الثالث، الرشید، الطیب، الوفی، السید، الزکی، المبارک، تابع لمرضات اللَّه است. (بحار الانوار: ج 43، ص 237)
..................................

پیامبر پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله در ولادت امام حسین علیه السّلام:

هنگامی که خبر ولادت آن حضرت به پیامبر گرامی پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله رسید، به خانه أمیر المؤمنین علیه السّلام‌آمدند و به اسماء فرمودند تا مولود را بیاورد. اسماء حضرت را در پارچه‌ای سفید پیچید و خدمت رسول اکرم پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله آورد. پیامبر پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله در گوش راست آن حضرت اذان و در گوش چپ اقامه فرمودند.
(امالی شیخ طوسی: ج 1، ص 377)
روز اول یا هفتم ولادت امین وحی الهی جبرئیل فرود آمد و عرض کرد: «سلام خداوند بر تو باد ای پیامبر، این نوزاد را به نام پسر کوچک هارون شبیر نام بگذار، که به عربی حسین گفته می‌شود. چون علی علیه السّلام برای شما بسان هارون برای موسی بن عمران است، جز آنکه شما خاتم پیامبرانی. »
(معانی الاخبار: ص 57)
به این ترتیب نام پر عظمت «حسین» از جانب پروردگار برای دومین فرزند فاطمه سلام اللَّه علیها انتخاب شد. در این روز ملائکه آسمانها برای عرض تهنیت به مناسبت این ولادت خدمت پیامبر پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله رسیدند و از خاک قبر آن بزرگوار برای پیامبر پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله آوردند و به آن حضرت تعزیت نیز گفتند. یکی از معجزات روز ولادت آن حضرت این بود که فطرس ملک یا دردائیل پناه به آن امام مظلوم برد و خداوند او را بخشید و او را به مقام قبلی‌اش باز گردانید.
(فیض العلام: ص 337. بحار الانوار: ج 44، ص 182)
....................................

دوران زندگی امام حسین علیه السّلام:

آن حضرت شش سال و چند ماه با جد گرامی خود رسول اکرم پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله بود. مدت سی سال با پدر بزرگوار خود مولای متقیان امیر مؤمنان علیه السّلام زندگی کرد، و در جمل، صفین و نهروان شرکت داشت.
(الاصابة: ج 1، ص 333)
در دوران زمامداری غاصبانه عمر، امام حسین علیه السّلام در سن ده سالگی وارد مسجد شد و خلیفه دوم را بر منبر پیامبر پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله مشاهده کرد که سخن می‌گفت. از منبر بالا رفت و فریاد زد: «از منبر پدرم فرود آی» !.
(الاصابة: ج 1، ص 333. تذکرة الخواص ابن جوزی: ص 234)
بعد از شهادت أمیر المؤمنین علیه السّلام همراه و شریک رنج های امام حسن علیه السّلام بود، و شاهد بود که معاویه و دیگر منافقین و کافران چگونه دهان آلوده خود را به بدگوئی پدر بزرگوارش أمیر المؤمنین و برادرش امام حسن علیهماالسّلام می‌گشایند.
پس از آنکه امام مجتبی علیه السّلام را مظلومانه شهید کردند، امامت به آن وجود سراپا جود رسید، و بعد از مصائب و اذیتها و زخم زبانها، در روز عاشورا آن حضرت را به شهادت رسانیدند.
(ترجمه امام حسین علیه السّلام از تاریخ دمشق ابن عساکر: ص 14 - 285)
در این روز توقیع مبارک از ناحیه امام زمان علیه السّلام در رابطه با ولادت امام حسین علیه السّلام به قاسم بن علاء همدانی صادر شد .
(مصباح المتهجد: ص 758)

2 - ورود امام حسین علیه السّلام به مکه

در شب جمعه سوم شعبان سال 60 ه’ امام حسین علیه السّلام وارد مکه شدند و تا ذی الحجه در آنجا اقامت داشتند.
(ارشاد: ج 2، ص 35. فیض العلام: ص 338)

۱۴ اسفند ۰۰ ، ۰۸:۲۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خادم الحسین سلام الله علیه

تبلیغ غدیر واجب است

 

امام رضا علیه السلام:

تبلیغ غدیر واجب است کسی که عید غدیر را گرامی بدارد، خداوند خطا های کوچک و بزرگ او را می بخشد و اگر از دنیا برود، در زمره ی شهداء خواهد بود.

 

 

۰۳ مرداد ۰۰ ، ۰۱:۵۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خادم الحسین سلام الله علیه

راه های رهایی از خودارضایی چیست؟

راه های رهایی از خودارضایی چیست؟

راه های رهایی از خودارضایی چیست؟

یکی از بیمارهای اخلاقی و انحرافات جنسی بنام استمناء یا خودارضایی است که عده ای بدون آگاهی از عواقب خطرناک آن مبتلا شده اند و هر روز که بر آنها می گذرد چند قدم به نقطه فنا و نیستی سرمایه های جسمی و روحی خود نزدیک‌تر می‌شوند که به طور خلاصه به حقیقت شوم و ویرانگر خودارضایی از نظر اسلام و روانشناسی می پردازیم تا قدمی در روشنگری نسل جوان جامعه برداشته باشیم:

 

1- از نظر اسلام، خودارضایی از گناهان کبیره است و شرعاً حرام می باشد خداوند متعال در سوره مؤمنون، شخص استمناء کننده را به عنوان متجاوز به حدود الهی معرفی نموده و می فرماید: «فَمَنِ ابْتَغى وَراءَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ العادُونَ»(مؤمنون، 7)؛ پس هرکه فراتر از ازدواج، به ارضای جنسی بپردازد آنان تجاوز کاران به حدود الهی هستند. پیامبر اکرم(ص) نیز نفرت و انزجار خود را از عمل زشت استمناء بیان نموده و در سخن بسیار تکان دهنده فرموده اند: «ملعون است کسی که خودارضایی کند». معلوم می شود کسی که به عادت زشت استمناء روی می آورد، در حقیقت مرز حدود الهی را زیر پا گذاشته است.


2- براساس تحقیقات روانشناسی و مطالعاتی که بر روی گروهی از مبتلایان به استمناء صورت گرفته، ثابت شده است که موضوع استمنا را نباید ساده تلقّی نمود. استمناء مخرب ترین و ویرانگرترین انحراف جنسی است که جسم و روح را به اختلال می کشاند و موجب اختلال در رشد کامل جنسی، لاغری، ضعف شخصیت، ضعف اراده، کمی قدرت، و تقلیل نیروی روانی می گردد و ممکن است تا آخر عمر فرد مبتلا را از یک ازدواج و زناشویی موّفق محروم کند.

استمناء گاهی چنان سیستم اعصاب و روان را به هم می‌زند که موجب بروز ناهنجاریهای رفتاری شده، شخص مبتلا را تا مرز خودکشی پیش می برد. تعداد قربانیان این راه در میان جوانان کم نیستند و تعداد کسانی که پس از بیداری از خواب گران خود، دردناکترین تأسف و ندامت را بر روح خود احساس می کنند. نیز فراوانند کسانی که با آثار شوم این بیماری تا پایان عمر خویش دست بگریبان می باشند. دراینجا به دونمونه از نامه های مبتلایان به بیماری استمناء اشاره می شود تا بلکه موجب پند و بیداری باشد:


نامه اول: جوانی هستم 23 ساله و محصل، از روزی که پا به دوره بلوغ گذاشتم بر اثر نداشتن تربیت صحیح و عدم مراقبت و بی اطلاعی به یک نوع انحراف جنسی مبتلا شده ام و بدبختانه هفت سال است که آنرا ادامه داده ام و اکنون به این بلای خانمانسوز مبتلا هستم، و باعث شده تا چشمم ضعیف شود، ضعف اعصاب، کم خونی، لرزش بدن، لاغری و پژمردگی مرا بیچاره کرده است. همچنین استعدادم کم شده و مطالب را درست درک نمی کنم. جانم به لب رسیده به من رحم کنید و راه نجاتی نشان دهید.

 

نامه دوم: جوانی هستم 17 ساله و محصل چهارم دبیرستان که تمام دوران ابتدایی شاگرد ممتاز بوده ام، ولی به محض رسیدن به دوران پرآشوب بلوغ به یک دام (استمناء) افتادم. اکنون به طوری که خودم حس می کنم قسمتهای عمده بدن من یعنی قلب و اعصابم دچار اختلال شده، و بدتر از همه اراده ام را نیز به تعداد زیادی از دست داده ام. دائماً احساس حقارت می کنم و به خوبی می دانم که آینده خوبی نخواهم داشت.

بدبختانه مسأله جنسی جوانان بر اثر بدآموزیهای فراوانی که به وسیله فیلم ها و پخش عکسهای شهوت انگیز، و اعمال سوداگران دیگری، وارد مرحله بسیار خطرناکی شده است. لذا از ارتباط با نامحرم به طور جدّی باید پرهیز نمود. بدانید ارتباط با نامحرم خارج از چهارچوب عقد شرعی و صحیح ازدواج، حرام است. 


3- برای ترک خودارضایی این برنامه های زیر توصیه می‌شود:

ادامه مطلب...
۰۳ مرداد ۰۰ ، ۰۱:۱۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خادم الحسین سلام الله علیه

نماز یکشنبه ماه ذی‌القعده و فضائل آن

 

نماز یکشنبه ذی‌القعده، نماز مستحبی و چهار رکعتی است که در یکی از روزهای یکشنبه ماه ذی‌القعده خوانده می‌شود و فضائل بسیاری از جمله آمرزش گناهان و با ایمان مردن برای آن در روایات آمده است.

برای خواندن این نماز لازم است در یکی از یکشنبه‌های ماه ذی‌القعده غسل کرده و برای نماز وضو بگیرید (یا قبل از غسل وضو بگیرید) و سپس دو نماز دو رکعتی مانند نماز صبح به نیت نماز یکشنبه ماه ذی‌القعده به جای آورید که در هر رکعت یک بار سوره حمد و سه بار سوره توحید و یک بار سوره ناس و یک بار سوره فلق خوانده می‌شود و پس از پایان چهار رکعت، هفتاد بار استغفار کرده (گفتن ذکری مانند اَستَغفِرُ اللهَ و اَتوبُ إلیه) و آنگاه یک‌بار ذکر لا حول و لا قوة الا بالله بگویید و در پایان چنین دعا کنید: «یا عَزِیزُ یا غَفَّارُ اغْفِرْ لِی ذُنُوبِی وَ ذُنُوبَ جَمِیعِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ فَإِنَّهُ لَا یغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا أَنْتَ»

برای این نماز ثواب زیادی ذکر شده، از جمله اینکه رسول اکرم فرمود: هر که این نماز را به جا آورد؛ توبه او مقبول و گناهانش آمرزیده شود، دشمنان او در روز قیامت از او راضی شوند، با ایمان می‌میرد، دین و ایمانش از وی گرفته نمی‌شود؛ قبرش گشاده و نورانی شده و والدینش از او راضی گردند؛ مغفرت شامل حال والدین او و ذریه او گردد؛ توسعه رزق پیدا کند؛ ملک‌الموت با او در وقت مردن مدارا کند و به آسانی جان دهد.

۲۳ خرداد ۰۰ ، ۱۶:۲۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خادم الحسین سلام الله علیه

ماجرای استخاره ای که میرزا جواد تبریزی (ره) را راهی حوزه کرد

آیت الله میرزا جواد تبریزی

 

 آیت الله میرزا جواد تبریزی (ره)

مرحوم فقیه راحل میرزا جواد تبریزی(ره) در سال 1305 ش مطابق با 1345 هـ . ق در شهر تبریز در محله منجم باشی، نزدیک مسجد عربلر چشم به جهان گشود. … وی زندگی خود را در یک خانواده متوسط و متدیّن شروع کرد. پدر ایشـان به حاج علی کُبار معروف بود، و در محـل زندگی و بازار ایشان را به عنوان یک شخـص متدین و متعهد می شناختند. اهل مسجد بود و یک حجره تجارت خشکبار در سرای حاج میرابو الحسن داشت، مادر مرحوم میرزا(ره) خانم فاطمه سلطان از بانوان بسیار متـدین و مؤمن بود. در بین بانوان شخصیت این بانو به زهد وتقوی معروف بود، مرحوم میرزا (ره) از پـدر و مادری متدیّن و دارای ویژگی معنوی والایی به دنیا آمد، معنویت این خانواده به قدری بود که در منزل خود یک نماز خانه دایر کرده بودند. از همان آغاز مرحوم میرزا(ره) در تحصیلات مدارس جدید بسیار موفق بود، همیشه از نمرات بالایی برخوردار می شد و مدیر و معلمین به خاطر استعداد سرشار و فوق العاده ایشان نوید آینده ای درخشان را می دادند. بعد از پایان دوره متوسطه، در سال دوم دبیرستان بود که مرحوم میرزا (ره) کم کم به خاطر جذابیت و معنویت حوزه علمیه و آشنائی با گروهی از طلاب فاضل، تصمیم به رها نمودن تحصیلات کلاسیک نمود. با توجه به اینکه خانواده مرحوم میرزا (ره) با ترک مدرسه موافق نبودند لذا ایشان دنبال بهانه ای می گشت تا بتواند دبیرستان را رها کرده و به دروس حوزه مشغول شود، بعد از مدتی مسئولین دبیرستان تصمیم می گیرند که درس موسیقی را جزء درسها قرار دهند، و با برگزاری اولین کلاس موسیقی مرحوم میرزا (ره) فرصت را مغتنم شمرده و با این بهانه که این خلاف شرع است دبیرستان را ترک می کند و حاضر نمی شود دیگر در آن مدرسه ادامه تحصیل دهد ، مدیر و معلمان با مراجعه به پدر مرحوم میرزا (ره) از او می خواهند که فرزند خود را از تصمیم خود منصرف نماید، زیرا او آینده ای درخشان دارد. لکن مرحوم میرزا (ره) مقاومت نموده، سرانجام با پناه بردن به مدرسه طالبیه تبریز و با جدّیت درس را شروع می کند، مدیر دبیرستان تصمیم می گیرد خود را به حجره مرحوم میرزا (ره) برساند و او را قانع به بازگشت به دبیرستان نماید، لذا با مقداری هدایا به حجره مرحوم میرزا (ره) می رود و از او می خواهد که به دبیرستان برگردد. لکن مرحوم میرزا (ره) می گوید: من با خدا عهد بسته ام که دروس حوزه را شروع کنم و این راه را انتخاب کرده و از تصمیم خود بر نمی گردم. من می خواهم راهی را بروم که نهایتش خدمت به دین و مذهب بر حق تشیع باشد. مرحوم میرزا(ره) در صدد بود ازهر راه ممکن رضایت پدر و مادر را جلب کند، زیرا که عدم رضایت آنها او را آزار می داد او با عشق و علاقه فراوان می خواست به دین خدمت کند و به خاطر مخالفت والدین آرامش نداشت، و همواره در فکر چاره جوئی بود، و این امر موجب شد که به استخاره پناه ببرد و با خدای خود عهد می بندد که اگر استخاره خوب آمد به درس حوزه ادامه دهد، و به تدریج رضایت والدین را جلب نماید، و اگر استخاره بد آمد آنچه که پدر و مادر به او امر کنند اطاعت نماید. مرحوم میرزا (ره) شنیده بود که شیخ هدایت غروی (ره) از اشخاصی است که استخاره او مجرّب است و در میان مردم شهر تبریز مشهور بود که مضمون استخاره را شرح می دهد، به نزد مرحوم شیخ هدایت(ره) رفته و استخاره طلب می کند، شیخ هدایت(ره) به محض آنکه استخاره را می گیرد چهره اش برافروخته می شود، مرحوم میرزا (ره) می گوید: یک لحظه با نگاه به چهره شیخ، ترسیدم، ناگهان رو به من کرد و گفت: چکار می خواهی بکنی پسر، می خواهی نبی (پیامبر) بشوی و پا درجای انبیاء بگذاری، من جایگاه تو را در نزد ائمه(علیهم السلام) می بینم !! (این قضیه استخاره را مرحوم میرزا(ره) تا آخر عمر به اعضاء خانواده خود نقل نکردند و به مناسبتی این قضیـه را به برادر خود حاج کریم رهبر سعادتی نقل کرده و قول گرفته بودند که در زمان حیاتشان فاش نشود). بعد از آنکه استخاره را گرفتند، تصمیم می گیرند با جدّیت به درس حوزه ادامه دهند و از طرفی پدر و مادر خود را راضی کنند، که بعدها این رضایت حاصل شد، و پدر و مادر به داشتن چنین فرزندی افتخار می کرده و همیشه دعا گوی او بودند. ایشان در مدرسه طالبیه تبریز سکونت گزید و با مرحوم علامه شیخ محمد تقی جعفری(ره) هم حجره می گردد و با جدّیت شروع به درس خواندن می نماید تعهد به حضور در درس از آغاز مرحوم میرزا(ره) را در طالبیه تبریز شاخص کرده بود، و کم کم استعداد علمی او بروز می کند و توانست دروس سطح را در تبریز به پایان برساند، فاضل محترم آقای حاج میر علی اکبر فردوس (از تجار خیّر و متدیّن تبریز که از زمانی که فقیه مقدس، مرحوم میرزا(ره) در طالبیه تبریز مشغول به تحصیل بودند باهم آشنایى داشتند و در طول مرجعیت مرحوم میرزا (ره) ایشان وکیل و امین مرحوم میرزا (ره) در تبریز بودند،) در جمعى مى فرمودند: وقتى مرحوم میرزا (ره) در طالبیه تبریز حرکت مى کرد، به وضوح مشاهده مى شد که طلاب متوجه او مى شوند و با اشاره به یکدیگر مى گویند: این شخص بسیار فاضل است و در تحصیل بسیار موفق است. طلاب از وجود ایشان در هر فرصتى استفاده مى کردند و مقام علمى ایشان از همان جوانى که در طالبیه قدم مى زدند، به وضوح مشخص بود و اوقات خود را صرف درس و بحث مى کرد وعاشق کسب علم بود و طلاب سعی می کردند هنگامیکه میرزا(ره) در طالبیه در حال تردد بود از او استفاده کنند و در هر فرصت ممکن از علم سرشار او بهره ببرند. طلاب در طالبیه تبریز روزها حلقه بحثی داشتند که افراد فاضل و معروف مدرسه می نشستند و طلاب گرد آنان حلقه زده و شروع به سؤال و جواب می کردند، مرحوم میرزا(ره) هم حلقه بحثی داشت که از سایر حلقه های بحث شلوغتر بود و افراد دور بر ایشان را گرفته و شروع به بحث می کردند. تسلط و احاطه علمی مرحوم میرزا (ره) به قدری بود که طلاب به دور آن حلقه علمی با شوق و ذوق گرد می آمدند. مرحوم میرزا (ره) برغم مشکلات مادی با جدیت درس می خواند ایشان نقل کردند: چیزی در حجره برای خوردن نداشتیم من و علامه جعفری(ره) مانده بودیم چه کنیم،

ادامه مطلب...
۱۹ خرداد ۰۰ ، ۲۳:۵۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خادم الحسین سلام الله علیه

کسایی مروزی سراینده اولین مرثیه فارسی

اولین شاعر فارسی زبان شیعی

 

کسایی مروزی سراینده اولین مرثیه فارسی

مجدالدین ابوالحسن کسایی مروزی (۳۴۱- وفات بعد از ۳۹۰ق) از شاعران شیعی قرن چهارم و معاصر عهد سامانی و اوایل عهد غزنوی است که در مرو دیده به جهان گشود. وی نخستین شاعر شیعی مذهب زبان فارسی و همچنین نخستین کسی است که سوگ نامه کربلا به زبان فارسی سروده است. کسایی ابتدا در مدح سلاطین زمان خود شعر می‌سرود ولی بعدها پشیمان شد و به مدح حضرت مصطفی (ص) و اهل بیت (ع) پرداخت.

اشعار حکیم کسایی را بیشتر از منابعی مانند:کتاب لغت فرس از اسدی طوسی، کتاب النقض، مجمع الفرس سروری، لباب‌الالباب، فرهنگ جهانگیری، فرهنگ رشیدی و دیگر فرهنگ‌های لغت استخراج کرده‌اند. محققان، علت تخلص او به کسایی را، برگرفته از مذهب شیعی او و برداشتی از حدیث کساء می‌دانند.

 

 

زادگاه، ولادت، کنیه

کسایی از شاعران قرن چهارم و معاصر عهد سامانی و اوایل عهد غزنوی است که در مرو دیده به جهان گشود. زادروز او را بنا بر آنچه در مطلع قصیده لامیه‌اش آورده چهارشنبه ۲۷ شوال سال ۳۴۱ هجری می‌باشد.[۱]

کنیه کسائی، مجدالدین ابوالحسن و همچنین بنا بر نقل دیگری ابواسحاق است.در مورد کنیه وی میان تذکره نویسان اختلاف وجود دارد. در «دمیه القصر» باخرزی از شاعری به نام ابو الحسن علی بن محمد کسائی مروزی نام برده می‌شود که به حدس احمد آتش مراد همین کسائیست  و اگر این حدس را درست بدانیم نام و نام پدر و کنیه او به خوبی روشن می‌شود.[۲]

فعالیت‌های اجتماعی

از زندگی کسایی به ویژه آغاز و اواخر آن، آگاهی درستی در دست نیست. محققان دامنه زندگی او را از عهد سامانیان تا غزنویان و تمایلات دینی او را از مدح خلفای عباسی تا ائمه معصومین (ع) گسترانیده‌اند.[۳] وی در آغاز در دربار سامانیان بوده ولی بعدها به دربار غزنویان رفته است و در اواخر عمر از مدح سلاطین پشیمان شد و به مدح و ثنای اهل بیت(ع) پرداخت.او از طلایه داران شعر فارسی به شمار می‌رود.[۴]

اهل بیت(ع) در اشعار کسایی

شعر کسایی مروزی درباره علی(ع):

مدحت کن و بستای کسی را که پیمبر   بستود و ثنا کرد و بدو داد همه کار
آن کیست بدین حال و که بوده است و که باشد   جز شیر خداوند جهان حیدر کرار
این دین هدی را به مثل دایره‌ای دان   پیغمبر ما مرکز و حیدر خط پرگار
علم همه عالم به علی داد پیمبر   چون ابر بهاری که دهد سیل به گلزار
درخشان، ص۴۴

کسائی مروزی از شیعیان و معتقدان به اهل بیت(ع) بود

ادامه مطلب...
۱۸ خرداد ۰۰ ، ۲۳:۱۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خادم الحسین سلام الله علیه

امام صادق علیه السلام، از منظر دیگران

سحرگاه جمعه، ۲۷ ربیع الاول سال ۸۳ هجری قمری، شخصیتی پا به این دنیا گذاشت که درک فضائل و مناقبش از توان عقل بشر خارج است. پیشوایی برای انسان در عالم گیتی قدم نهاد که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در توصیف او فرمود: وقتی که فرزند من جعفر بن محمد متولد شد، او را صادق نام گذارید.[۱] امامی که مورخین، تعداد علمایی را که از علم بی کرانش بهره برده اند، ۴ هزار نفر دانسته اند و حتی امامان چهارگانه اهل تسنن(ابوحنیفه، مالک، شافعی، احمد بن حنبل) مستقیم یا با واسطه شاگرد وی بوده اند.[۲] بعضی از شاگردان نامی آن بزرگوار عبارتند از: هشام بن حکم و مؤمن طاق و محمد بن مسلم و زرارة بن اعین و...که هر یک چهره های درخشانی از تربیت شدگان مکتب آن حضرت می باشند. حرکت علمی او چنان گسترش یافت که سراسر مناطق اسلامی را دربر گرفت و مردم از علم او سخن ها می گفتند و شهرتش در همه شهرها و دیارها پیچیده بود. سرانجام منصور دوانیقی، حاکم ظالم آن زمان، به دلیل بیمی که از روی آوردن مردم بدو در دل وی راه یافته بود، آسوده ننشست و در ۲۵ شوال سال ۱۴۸ هجری قمری، در سن ۶۵ سالگی، حضرت را مسموم کرده و به شهادت رساند.

جملات طلایی اندیشمندان جهان در توصیف امام صادق علیه السلام
امام صادق علیه السلام که درخت پر ثمر علم و وارث انبیاء و مفسر کتب آسمانی بود، در قله ای از فضائل قرار داشت که هر اندیشمندی، خود را عاجز از رسیدن به آن می داند. شخصیتی که تمام اندیشمندان جهان حتی مخالفین، ناگزیر زبان به تحسین او باز کرده و جملاتی زیبا در توصیف آن امام همام گفته و نگاشته اند که در تاریخ ثبت شده است.

ابوحنیفه، امام مذهب حنفی
 وی که دو سال شاگردی امام صادق علیه السلام را کرده بود، همیشه می گفت: اگر آن دو سال شاگردی را نمی کردم، هلاک می شدم.[۳] من فقیه تر و داناتر از جعفر بن محمد ندیده ام. او داناترین فرد این امت است.[۴]

مالک، بنیانگذار مذهب مالکی
وی در توصیف امام صادق علیه السلام می گوید: هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده و بر قلب هیچ کسی خطور نکرده که کسی برتر و افضل از جعفر بن محمد باشد؛ چه از نظر فضائل و کمالات و چه از نظر دانش و عبادات و پارسائی. او بسیار حدیث می گفت و خوش گفتگو بود و استفاده زیاد می رساند. و به خدا سوگند هرچه می گفت راست بود.[۵]

محمد بن طلحه شافعی
این عالم بزرگ اهل تسنن در کتاب خود می نگارد: او است امام جعفر صادق از بزرگان اهل بیت؛ دارای دانش های بسیار و عبادت راستین و ذکرهای پی در پی و تلاوت بسیار قرآن کریم. او پیوسته معانی قرآن را دنبال می کند و از دریای بی کرانش جواهراتش را بر می گزیند و شگفتی هایش را بازگو می نماید. آن حضرت اوقات خود را بر عبادت های مختلف تقسیم می کند به گونه ای که خویشتن را بتواند بازجوئی و بازپرسی نماید. دیدارش انسان را به یاد آخرت می اندازد و با شنیدن سخنان دلربایش، دل را از دنیا می کند و پیروی از راهش انسان را وارث بهشت می کند. نور دیدگانش گواهی می دهد که او از سلاله پیامبر است و پاکی کردارش بی گمان دلیل این است که او از ذریه و دودمان پاک رسول الله است. و اما درباره منش ها و صفات نیکش چه گویم که هرگز به حساب نیاید و در فهم و درک آن، فهمیدگان روزگار ناتوانند تا جایی که از بسیاری دانشش که بر قلب پارسایش افاضه نموده، هر حکمی را که دیگران ندانند و علومی که فهم و خرد خردمندان از درکش ناتوان آیند به او باز می گردند و از او روایت می کنند.[۶]

ابن صباغ مالکی
 عالم نامی اهل تسنن در کتاب خود چنین می نویسد: جعفر صادق از میان تمام برادرانش جانشین پدر بود و او وصی پدر و امام پس از وی به حساب می آید. بر دیگران در فضیلت بالاتر است و دارای مقامی والاتر و نام و نشانی برتر. مردم در تمام دانش ها از او نقل قول می کردند تا جائی که زبان زد خاص و عام بود و آن چنان نامش در شهرها و بر سر زبان ها بود که دانشمندان به اندازه او از هیچ یک از اهل بیت حدیث نقل نکردند. و اگر تو در کتاب های تاریخ بنگری و جستجو کنی می بینی همه در باره اش چنین سخن می گویند و او را به بزرگی یاد می کنند.  سجایا و خصال جعفر بن محمد برتر و صفاتش در شرافت و عظمت کامل تر و بزرگ منشی او بر همگان روشن و انجمن های عزت و کرامت به مناقب و آثار جاودانه اش استوار و پابرجا است.[۷]

ادامه مطلب...
۱۶ خرداد ۰۰ ، ۱۳:۳۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خادم الحسین سلام الله علیه

أین الرجبیون؟

ای که مرا خوانده‌ای، راه نشانم بده ...
ماه رجب رسید.
وقتی رجب می‌آید و هنوز زنده‌ایم و نفس می‌کشیم، یعنی خدا می‌خواهد یک بار دیگر در مسیر رایحه رحمتش قرارمان دهد. این ماه فرصتی است که ما، مایی که سرتاپا گناه و تقصیریم و خیلی وقت‌ها خودمان هم به گناه و تقصیرمان واقفیم و به روی خودمان نمی‌آوریم، از خدا بخواهیم که او هم به رویمان نیاورد. اصلا خداوند این سه ماه را ویژه برای همین کار جدا کرده است. که ما یک جورهایی التماسش کنیم که به رویمان نیاورد.
آنقدر رحمت خدا در این ماه و ماه‌های شعبان و رمضان زیاد می‌شود که گاهی دیدم برخی می‌گفتند این ماه، ماه عجب است. از بس احادیث و روایات عجیب در مورد این ماه داریم که آدم واقعا باید از رحمت خدا دور افتاده باشد که این ماه‌ها را درک کند ولی نتواند از این سفره رحمت الهی توشه‌ای بردارد. بگذارید یک حدیث عجیب برایتان نقل کنم:
در حکایتی دل‌نشین از پیامبر گرامی  از زبان شخصی به نام ثوبان این چنین آمده است که: با رسول خدا(ص) در قبرستان بودیم. حضرت ایستاد و گذشت و دوباره ایستاد. عرض کردم: یا رسول‌الله، چرا این‌گونه رفتار می‌کنید؟ پس آن حضرت گریه شدیدی کرد، ما هم گریه کردیم. آن‌گاه فرمود: ای ثوبان، صدای ناله اهل عذاب را شنیدم. بر آنها رحم کردم، دعا کردم و خداوند عذاب آنها را تخفیف داد. سپس فرمود: ای ثوبان! اگر کسانی از اهل این قبرستان، که در عذابند، یک روز از ماه رجب را روزه گرفته بودند و یک شب را تا صبح قیام می‌کردند و به عبادت می‌پرداختند، در قبرها معذب نمی‌شدند. (بحارالانوار، ج 97، ص 26)

اَللّهُمَّ بارِکْ لَنا فی رَجَب وَشَعْبانَ، وَبَلِّغْنا شَهْرَ رَمَضانَ، وَاَعِنّا عَلَی الصِّیامِ وَالْقِیامِ، وَحِفْظِ اللِّسانِ، وَغَضِّ الْبَصَرِ، وَلا تَجْعَلْ حَظَّنا مِنْهُ الْجُوعَ وَالْعَطَشَ

۲۵ بهمن ۹۹ ، ۰۱:۰۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خادم الحسین سلام الله علیه

سالروز ورود حضرت معصومه سلام الله علیها به قم

 

بیست و سوم ربیع الاول، سالروز ورود حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها به قم است که در این مطلب به سؤالی پیرامون علت ورود حضرت به ایران پاسخ خواهیم داد:

- سؤال

علت ورود حضرت معصومه ـ سلام الله علیها ـ به ایران چه بوده است؟

  

- پاسخ

علت ورود حضرت معصومه ـ سلام الله علیها ـ، به مسئله مهاجرت برادر بزرگوارش حضرت امام رضا  ـ علیه السّلام ـ به ایران مربوط است. یعنی در راستای سفر آنحضرت انجام گرفته.

مأمون در سال ۲۰۰ هـ. ق امام رضا  ـ علیه السّلام ـ را به مرو فرا خواند و بنا به نقلی بعد از استقرار آن حضرت در ایران نامه‌ای خطاب به خواهر گرامی‌اش حضرت فاطمه معصومه ـ سلام الله علیها ـ مرقوم فرمودند و آن را توسط یکی از غلامانش به مدینه منوره ارسال فرموده است. امام  ـ علیه السّلام ـ به غلامش دستور داد که در هیچ منزلی توقف نکند تا در اندک زمان ممکن آن نوشته را به مدینه برساند. غلام خود را به مدینه منوره رسانید و نامه امام هشتم را به خدمت حضرت معصومه ـ سلام الله علیها ـ تسلیم نمود. و آن حضرت به مجرد رسیدن نامه برادرش خود را آماده سفر نمود. این روایت در کتابهای دست اول و قدیمی ذکر نشده است. [۱]

بنا به نقل دیگر حضرت معصومه ـ سلام الله علیها ـ بعد از یک سال از ورود حضرت رضا  ـ علیه السّلام ـ به سرزمین خراسان به قصد زیارت و دیدار با برادر خود از مدینه به قصد خراسان حرکت کرد. این روایت معتبر تر است. [۲]

طبق این دو نقل حضرت معصومه ـ سلام الله علیها ـ به شوق دیدار برادر و امام زمان خود در سال ۲۰۱ هـ با گروهی از اطرافیان خود از مدینه حرکت کرد و وقتی به ساوه رسید مریض شد. سؤال فرمود: تا قم چقدر راه است؟ گفتند: ده فرسخ، فرمود مرا به قم برسانید. او را به قم رسانیدند. [۳] بنا به نقل دیگر وقتی آن حضرت به ساوه رسیدند عده‌ای از دشمنان اهل بیت  ـ علیهم السلام ـ با اشاره مأمون عباسی راه را بر آنان بستند و در یک درگیری نابرابر، همه برادران و اکثر همراهان مرد آن حضرت را به شهادت رساندند و حضرت معصومه از شدت تأثر و تألمات به سختی بیمار گشتند به نحوی که ادامه سفر برایشان ناممکن گردید. [۴]

اگرچه برخی نقل‌های ضعیف این جریان را نقل می‌کنند ولی این مطالب در منابع معتبری به چشم نمی‌خورد و هیچ یک از منابع معتبر تاریخی چنین درگیری را گزارش نکردند و همچنین این مطالب با توجه به موقعیت امام رضا  ـ علیه السّلام ـ در آن موقع بعید به نظر می‌رسد.

حال این سؤال مطرح می‌شود که آیا مردم قم از آمدن حضرت معصومه به ساوه اطلاع یافته و به استقبال آن حضرت رفته‌اند و با تجلیل و احترام به قم آوردند، یا خود او به طرف قم حرکت کرده است؟ طبق نقل کتاب معتبر تاریخ قم، روایت صحیح این است که چون خبر به آل سعد رسید با هم اتفاق کردند که از آن حضرت درخواست کنند به قم بیاید و موسی بن خزرج بن سعد اشعری بیرون آمد و چون به شرف ملازمت حضرت فاطمه رسید زمام ناقه او بگرفت و به جانب شهر بکشید و به در سرای خود فرود آورد. محل و سرای موسی بن خزرج  و حجره‌ای که حضرت معصومه در آن به عبادت پرداخته، اکنون مشخص و زیارتگاه است. [۵]

بنابراین آنچه از منابع معتبر بر می آید اینست که حضرت معصومه برای دیدن برادر خود به طرف ایران حرکت کرده است. شاید وضع نامطلوب مدینه برای زندگی (از جهت آزار و اذیت علویان توسط حکومت) و محدودیتهای آن در مصمم شدن حضرت معصومه تاثیر داشته باشد. همچنین در طول مسیر ایشان به تبلیغ امامت و تشیع نیز پر داخته باشد. ولی عمده دلیل مسافرت حضرت معصومه، زیارت برادر بوده است.

   

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:

۱. حضرت معصومه فاطمه دوم، نویسنده: محمد محمدی اشتهاری.

۲. تاریخ قم، نویسنده حسن بن محمد قمی.

۳. فروغی از کوثر، نویسنده الیاس محمد بیگی.

۴. کریمه اهل بیت، نویسنده علی اکبر مهدی پور.

   

ادامه مطلب...
۲۰ آبان ۹۹ ، ۰۹:۲۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خادم الحسین سلام الله علیه

صلح امام حسن سلام الله علیه

از مهم‌ترین حوادث زندگى مبارک امام حسن علیه السلام صلح او با معاویه است، که نفاق‌ ها و خیانت‌ هاى سپاه امام علیه السلام موجب آن شد. امام حسن‌ مجتبى علیه‌السلام براى از میان بردن تفرقه مسلمانان و نجات شیعیان از شرارت‌هاى معاویه و عوامل مزدورش، این صلح را پذیرفت. صلح امام حسن علیه السلام از مسائلی است که به کرات در منابع تاریخ تحلیلی اسلام مورد مداقه و تحلیل قرار گرفته است.


جریان صلح
پس از شهادت امام علی علیه السلام، امام حسن مجتبی علیه السلام تلاش نمودند تا کاری که پدر خویش در واپسین روزهای حیاتش در تدارک انجام آن بود یعنی سرکوب معاویه بن ابی سفیان را به انجام برسانند، لذا در میان مردم اعلان بسیج عمومى نمودند و رزمندگان کوفه و سایر شهرها را براى دفع تهاجم دشمن فراخواندند. هنگامى که دو سپاه در برابر یکدیگر قرار گرفتند و درگیرى‌ هاى پراکنده‌ اى میان آنان به وقوع پیوست، برخى از سران سپاه امام حسن‌ مجتبى علیه‌السلام از جمله "عبیدالله بن عباس" که فرماندهى کل را بر عهده داشت به سپاه معاویه پیوست و از این راه توان روحى و فیزیکى سپاه امام حسن علیه‌السلام را کاهش دادند.

نفوذى‌ هاى معاویه در میان سپاهیان امام حسن علیه‌السلام و در میان عامه مردم شهرها، اقدام به شایعه پراکنى و گمانه‌زنى ‌هاى خلاف واقع کردند و به تدریج جامعه اسلامى و رزمندگان را از داخل، دچار تردید و تزلزل نمودند. به طورى که برخى از سپاهیان، شبانه از اردوگاه ‌ها و پادگان‌ ها گریخته و صحنه نبرد را ترک مى‌ کردند و برخى از فریب‌خوردگان "خوارج" در شهرهاى پشت جبهه اقدام به آشوب مى‌ کردند و حتى در "ساباط" مداین، به خیمه‌گاه امام حسن علیه‌السلام هجوم آورده و اقدام به غارت و بى‌ نظمى نمودند و در یک رویدادى، امام حسن مجتبى علیه‌السلام را ترور کرده و وى را به شدت زخمى نمودند.

ریش‌سفیدان و صاحب‌نفوذان عراق و حجاز و برخى از فرماندهان سپاه امام حسن علیه‌السلام مخفیانه نامه‌هایى به معاویه داده و اظهار اطاعت و پیروى مى‌ نمودند و حتى نوشتند که حاضرند امام حسن علیه‌السلام را تسلیم وى کرده و یا او را به قتل رسانند. امام حسن‌ مجتبى علیه‌السلام که از تمامى نفاق‌ ها و خیانت‌ هاى سپاه خویش خبردار بود، با گردآورى آنان و ایراد خطبه و روشن نمودن اذهان آنان از دسیسه ‌هاى دشمن، تلاش وافر نمود که روحیه مردانگى و رزم‌آورى را در آنان، بار دیگر زنده کرده و توطئه‌ هاى دشمن را نقش بر آب کند.

ولى رسوخ شرم‌آور نفاق و خیانت، سپاه آن حضرت را از کارایى لازم انداخته و توازن نظامى را به کلى دگرگون کرده بود و سرانجام، امام حسن علیه‌السلام را وادار به پذیرش صلح ناخواسته کرد و آن حضرت به ناچار در ۲۵ ربیع الاول و به قولى در نیمه جمادى الاول سال ۴۱ قمرى بر اساس شرایطى، خلافت را به معاویة بن ابى‌سفیان واگذاشت و خود از آن کناره گرفت.[۱]

بدین سان، درگیرى و جنگ میان سپاهیان شام و سپاهیان عراق پایان یافت و آن سال را "عام الجماعة" نامیدند. متن صلح‌نامه اى که به امضاى طرفین و گواهان از دو سپاه رسید، از این قرار است: «بسم الله الرحمن الرحیم. هذا ما صالح علیه الحسن بن على بن أبى‌طالب، معاویة بن أبى‌سفیان، صالحه على أن یسلّم الیه ولایة المسلمین، على أن یعمل فیهم بکتاب الله و سنة رسول الله و سیرة الخلفاءِ الراشدین المهتدین و لیس لمعاویة بن أبى‌سفیان ان یعهد الى أحد من بعده عهداً، بل یکون الأمر من بعده شورى بین المسلمین، على أن الناس آمنون حیث کانوا من أرض اللّه تعالى فى شامهم و یمنهم و عراقهم و حجازهم و على أن اصحاب على و شیعته آمنون على أنفسهم و أموالهم و نسائهم و اولادهم حیث کانوا، و على معاویة بن ابى‌سفیان بذلک عهدالله و میثاقه، و على أن لایبغى للحسن بن على و لأخیه الحسین غائلة و لا لأحد من اهل بیت رسول الله صلى الله علیه و آله غائلة سوء سراً أو جهراً و لایخیف احداً منهم فى افق من الآفاق».[۲]

گفتنى است که درباره بندهاى صلح‌نامه، اتفاق چندانى میان مورخان و سیره‌نویسان نیست و برخى از آنان، موارد ذیل را نیز اضافه نمودند:

حسن بن علی علیه‌السلام و برادرش حسین علیه‌السلام، هیچگاه معاویه را امیرمؤمنان خطاب نکنند؛[۳] این شرط به وضوح بیان مى‌ کند که صلح امام حسن علیه‌السلام نوعى سکوت در حال ناچارى و کناره‌ گیرى مصلحت‌ آمیز از حکومت بود، نه این که معاویة بن ابى‌سفیان سزاوار خلافت و حکومت بوده است.
معاویه و اصحابش، هیچگاه علی علیه‌السلام را در نماز و غیر نماز، سب و لعن نکرده و از او جز به نیکى یاد نکنند.
پس از معاویه، ولایت مسلمانان با حسن بن علی علیه‌السلام باشد و اگر او زنده نباشد با برادرش حسین بن علی علیه‌السلام خواهد بود.[۴]
بیت المال کوفه در اختیار امام حسن علیه‌السلام باشد.
خراج دو منطقه فارس، یعنى بسا (فسا) و دارابجرد در اختیار امام حسن علیه‌السلام باشد.
معاویه در هر سال مبلغ یک میلیون (و یا صد هزار) درهم به صورت مقررى در اختیار امام حسن علیه‌السلام قرار دهد.
یادآورى این نکته ضرورى است که مسائل مادى‌ اى که از سوى امام حسن علیه‌السلام در صلح‌نامه مطرح شده است، به منظور تأمین معاش خانواده‌ هاى بى‌ سرپرستى بود که در جنگ‌ هاى جمل، صفین و نهروان کسان خود را از دست داده بودند.

امام حسن‌ مجتبى علیه‌السلام انسانى کامل و پیشوایى مهربان و عدالت‌گستر بود که براى از میان بردن اختلاف و تفرقه مسلمانان و جلوگیرى از خونریزى آنان و نجات شیعیان و یاران پدرش امیرمؤمنان علیه‌السلام از شرارت‌ ها و کینه‌توزى ‌هاى معاویه و عوامل مزدور وى، صلح با معاویه را پذیرفت و آن را با شرایطى سنگین بر معاویه تحکیم نمود.

علل صلح امام حسن علیه‌السلام
براى راه یافتن به دلایل صلح امام حسن علیه السلام، بررسى دو موضوع ضرورى مى‌نماید: نخست شرایط نابسامان اجتماعى آن روزگار که امام علیه السلام را به صلح واداشت؛[۵] و دیگر، مقام والاى امامت و این که شخص امام با دانش آسمانى خویش همواره بهترین راه را برمى‌گزیند و از این رو، اطاعت از او بى‌چون و چرا واجب است:

الف. جامعه روزگار امام حسن علیه السلام به دلیل جنگ‌هاى فراوان و کشمکش‌هاى سیاسى بسیار در کمند اضطراب‌ها و نابسامانى‌ها گرفتار آمده بود و این امر، خلافت امام حسن علیه السلام را با وضعیتى پیچیده و دشوار روبرو ساخته بود. از مشکلات بزرگ، وجود دسته‌ها و احزاب پرشمار در کوفه بود؛ همانند امویان، خوارج، مذبذبین فرصت‌طلب و سربازان نافرمان. دسیسه‌هاى معاویه - که از هیچ گونه قانون اخلاقى و انسانى پیروى نمى‌کرد - مشکلى دیگر بود.[۶] مشکل سوم، کمى یاران امام و همراه نبودن مردم و خیانت و دنیاپرستى برخى سران لشکر بود. از این رو، امام براى حفظ اسلام چاره‌اى جز صلح ندید. از جمله رهاوردهای صلح امام حسن علیه السلام عبارت بودند از:

حفظ جان و مال و آبروى شیعیان
آشکار ساختن چهره پلید معاویه و حفظ خلافت از لغزیدن به نظام موروثى
در امان داشتن کشور اسلامى از طمع و تعرض دشمنان خارجى.
ب. امام معصوم علیه السلام از دانش الهى بهره‌مند است و آنچه مى‌کند، به فرمان خداوند است و از این رو، سرپیچى از فرمان او روا نیست و مؤمنین مى‌باید بى‌چون و چرا از امام معصوم علیه السلام پیروى کنند. شیعیان با چنین ایمانى به امام معصوم علیه السلام برآن‌اند که صلح امام حسن علیه السلام را مصلحت و منفعت‌هایى بسیار مهم بوده است و راه نیافتن خِرَد ما به این مصلحت و منفعت‌ها به معناى ناصواب بودن تدبیر امام علیه السلام نیست.

پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله مى‌فرماید: «حسن و حسین امام‌اند چه بنشینند و چه قیام کنند».[۷] شیعیان با الهام از چنین روایاتى، مطیع بى‌چون و چراى امام معصوم‌اند، چه همانند حضرت حسن بن على علیه السلام راه صلح را مصلحت زمان خویش بداند و چه همانند حضرت حسین بن على علیه السلام برخیزد و راهى دیگر را مصلحت بشمارد.

وانگهى از روایات برمى‌آید که تنها راه درست در روزگار امام حسن علیه السلام صلح بوده است؛ از آن جمله است روایتى از همان امام که مى‌فرماید: «به خدا سوگند اگر من با معاویه مى‌جنگیدم، مردم مرا تسلیم او مى‌کردند... به خدا سوگند، آنچه من کردم براى شیعیان بهتر است از هر آنچه خورشید بر آن مى‌تابد و غروب مى‌کند. آیا نمى‌دانید که من امام شمایم و فرمانبردارى‌ام بر شما فریضه است؟ آیا نشنیده‌اید که پیامبر خدا مرا یکى از دو سالار جوانان بهشتى دانسته است؟ پس شک مکنید که من براى مصلحت امّت و پاسداشت خون آنان به صلح تن دادم».[۸]

ادامه مطلب...
۱۹ آبان ۹۹ ، ۰۹:۵۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خادم الحسین سلام الله علیه