
علامت دیگر صفای دل، این است که برای آیندۀ خودت به چیزی جز خدا تکیه نکنی و اصلاً برای خودت، آینده نبینی. مثلاً فرض کنی که برگۀ بیماری سرطان را به دست تو دادهاند و گفتهاند که دیگر کار تو تمام است و رفتنی هستی. یعنی اصلاً برای خودت آیندهای نبینی و فقط به خدا اتکاء کنی.
نمیشود که هم به خدا اتکاء کنی و هم به داراییهای خودت اتکاء کنی و مثلاً بگویی: «خدایا! هم به تو اتکاء میکنم و هم به جوانی خودم اتکاء میکنم و هم به سلامتی خودم اتکاء میکنم...» همین اتکاء به غیر خدا، قساوت قلب است. طهارت قلب به این است که انسان به غیر خدا اتکاء نداشته باشد و در نتیجه برای خودش آیندهای نمیبیند و آیندۀ خودش را کاملاً در دست خدا میبیند.
در روایات بر ارزش توکل، خیلی تأکید شده است(لَا تَجْعَلَنَّ لِنَفْسِکَ تَوَکُّلًا إِلَّا عَلَى اللَّهِ وَ لَا یَکُنْ لَکَ رَجَاءٌ إِلَّا اللَّه؛ غررالحکم/۳۸۵۹) و در برخی از روایات، توکل را عالیترین عمل(التَّوَکُّلُ أَفْضَلُ عَمَلٍ؛ غررالحکم/۳۸۵۷) و بهترین چیزی که انسان میتواند به آن تکیه کند، معرفی کردهاند(التَّوَکُّلُ خَیْرُ عِمَادٍ؛ غررالحکم/۳۸۵۵) البته توکل مراتبی دارد که ما هر مرتبهای از آن را بتوانیم، خوب است بهدست آوریم. اگر در نظر بگیریم که ما آینده نداریم و همهاش در دست خداست، آنوقت قلب ما باصفا میشود.