اثر غبار پای زائر امام حسین سلام الله علیه
پدر جمال الدین خلیعی موصلی، حاکم موصل و ناصبی و یکی از دشمنان اهل بیت (علیهم السلام) بود. مادرش هم ناصبیه بود و چون پسری برایش متولد نمیشد؛ به مقتضای عقیده فاسد خویش، نذر کرد که اگر خدای به او پسری عطا کند؛ به شکرانه او، پسر را سر راه زوار حضرت اباعبدالله (علیه السلام) بفرستد، تا زواری را که از شام و جبل عامل میآیند و عبور آنها از موصل است به قتل برساند (و اموال آنها را غارت کند.)
بالاخره بعد از مدتی جمال الدین متولد میشود! چون جمال الدین به حد جوانی میرسد، مادرش او را از نذر خود خبردار میکند. لاجرم او همراه با مادرش، به دنبال زواری که از موصل عبور کرده بودند؛ رفت.
هنگامی که به مسیب رسید، دید زوار از جسر عبور کرده اند. بنابراین در همان جا توقف کرد تا هنگامی که زوار مراجعت کردند، آنها را به قتل برساند.
جمال الدین در کناری کمین کرده بود و در همان حال به خواب فرورفت. در عالم رویا دید قیامت برپا شده است و ملائکه آمدند و او را گرفتند و در آتش انداختند. اما آتش او را نسوزاند و به او اثر نکرد. ملک موکل جهنم به آتش خطاب کرد: چرا او را نمیسوزانی؟!
آتش گفت: غبار زوارکربلا بر او نشسته است!
پس او را از جهنم بیرون آوردند و شستشو دادند و دوباره او را درآتش انداختند ولی باز هم آتش او را نسوزاند.ملک گفت: چرا حالا دیگر او را نمی سوزانی؟!
آتش گفت: شما ظاهر بدن او را شستید، اما غبار داخل در جوف او شده است!جمال الدین از خواب بیدار شد و از آن عقیده فاسد برگشت و مذهب تشیع را اختیار کرد و مشغول مداحی حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) شد.
بعضی مینویسند: او به کربلا آمد و بعضی شعرا این شعر را به او نسبت داده اند:
اذا شئتَ النجاةَ فزُر حسیناً
لکی تلقی الالهَ قریرَ عین
فانّ النارَ لیس تمس جسماً
علیه غبار زوار الحسین
یعنی :اگر نجات از آتش میخواهی، پس حضرت امام حسین (علیه السلام) را زیارت کن! زیرا آتش به بدنی که غبار زوار حسین (علیه السلام) بر آن نشسته باشد، آسیب نمیرساند.
📚الغدیر ج6ص12