50 سند در مورد اثبات وجود حضرت رقیه بنت الحسین سلام الله علیهما
1. طبق نقل مقتل منسوب به «ابومخنّف»
مقتل منسوب به ابو مخنف، لوط بن یحیی بن سعید (متوفی ۱۵۸ هجری قمری) از مورّخان مورد اعتماد و از اصحاب امام صادق علیه السلام است. او به احتمال فراوان شیعه و مقبول مورّخان فریقین است و از این رو تاریخ نگاران و سیره نویسان متعدد از کتاب او درباره قیام امام حسین علیه السلام نقل کرده اند. از این میان می توان به محمد بن عمر واقدی (م۲۰۷) و محمد بن جریر طبری (م۳۱۰) در تاریخش، ابن قتیبه (م۳۲۲) در «الامامه والسیاسه»، ابن عبدربّه (م۳۲۸) در «العقد الفرید»، علی بن حسین مسعودی (م۳۴۵)، شیخ مفید (م ۴۱۳) در «الارشاد» و نیز «النصره فی حرب البصره»، شهرستانی (م۵۴۸) در «الملل والنحل»، خوارزمی (م ۵۶۸) در «مقتل الحسین» و ابن عساکر (م۵۷۱) در «تاریخ دمشق»،[۲] اشاره کرد.
۲. طبق نقل «سیف بن عمیره» صحابی بزرگ امام صادق علیه السلام
از قدیمترین مأخذی که در خیل فرزندان رنجدیده و ستم کشیده سالار شهیدان علیه السلام درکربلا از وجود دختری موسوم به رقیّه علیهاالسلام درکنارسکینه علیهاالسلام خبر می دهد، قصیده سوزناک سیف بن عَمیره، صحابی بزرگ امام صادق علیه السلام است.
سیف بن عَمیره نخعی کوفی، از اصحاب بزرگوار امام صادق و امام کاظم علیهماالسلام و از راویان برجسته و مشهور شیعه است که رجال شناسان بزرگی چون شیخ طوسی در «فهرست»، نجاشی در «رجال»، علامه حلّی در «خلاصه الاقوال»، ابن داود در «رجال»، و علاّمه مجلسی در «وجیزه» به وثاقت وی تصریح کرده اند. ابن ندیم درفهرست خویش وی را از آن دسته از مشایخ شیعه می شمردکه فقه را از ائمّه علیهم السلام روایت کرده اند.شیخ طوسی در رجال خویش، وی را صاحب کتابی می داندکه در آن ازامام صادق علیه السلام نقل روایت کرده است ومرحوم سیّد بحرالعلوم در «الفوائدالرجالیّه»، لیستی از راویان شهیر شیعه (همچون محمد بن ابی عمیر و یونس بن عبدالرحمن)را که از وی روایت نقل کرده اند به دست داده است. سیف بن عمیره، همچنین از جمله راویان زیارت معروف عاشورا به نقل از امام باقرعلیه السلام است که قرائت آن درطول سال، ازسنن رایج میان شیعیان می باشد.[۳] باری، سیف بن عمیره، در رثای سالار شهیدان علیه السلام چکامه بلند و پرسوزی دارد که با مطلع:
جلّ المصائب بمن اءصبنا فاعذرى یا هذه ، و عن الملامه فاقصرى
آغاز می شود،که حقیقتاً سوخته و سوزانده است.علاّمه سیّد محسن امین[۴] در اعیان الشیعه وبه تبع وی شهید سید جواد شبّر[۵] (از خطبای فاضل لبنان) در کتاب ادب اللطف أو شعراء الحسین به این مطلب اشاره کرده و تنها بیت نخست قصیده را ذکر کرده اند. امّا شیخ فخرالدین طریحی فقیه، رجالی ادیب و لغت شناس برجسته شیعه،وصاحب مجمع البحرین ـ درکتاب«المنتخب»[۶](که سوگنامه ای منثور ومنظوم دررثای شهدای آل الله بویژه سالار شهیدان علیهم السلام است)کلّ قصیده را آورده است که در بیت ماقبل آخرآن، شاعر صریحاً به هویّت خود اشاره ای دارد؛آنجا که خطاب به سادات عصرمی گوید:
و عًبَیْدُکُمْ سیفٌ فَتَى ابْنُ عَمیره عبـــدٌ لعــــبد عبید حیدر قنبر
نکته قابل توجّه درربط با بحث ما،ابیات زیر ازقصیده سیف می باشدکه درآن دوبارازحضرت رقیّه علیهاالسلام یادکرده است:
و سکینه عنها السکینه فارقت لما ابتدیـــت بفـــرقه و تغیّر
و رقیّه رقّ الحسود لـــضعفها و غدا لیعذرها الّذى لم یعذر
و لاُمّ کلثوم یــــجد جدیدها لثم عقیب دموعــها لم یکرر
لم اءنسها وسکـــیــنه و رقیه یبــکینه بتحسـّر و تــــزفّر…[۷]
۳. طبق نقل علی بن ابی القاسم بیهقی«لباب الأنساب و الألقاب»
این کتاب تألیف ابوالحسن علی بن ابی القاسم بن زید بیهقی مشهور به ابن فندق است که متوفای سال ۵۶۵ ق می باشد. وی در مورد فرزندان امام حسین علیه السلام می نویسد:
«الطبقه السابعه الحسینیه و… أما الحسینیه فهُم من أولاد الحسین بن علی و لم یبق من أولاده إلا زین العابدین و فاطمه و سکینه و رقیّه»[۸]
«از فرزندان امام حسین علیه السلام جز حضرت زین العابدین و فاطمه و سکینه و رقیه علیهم السلام باقی نمانده است.»
۴. طبق نقل علاّمه سیّد بن طاووس در «کتاب لهوف»
مأخذکهنی که درآن، ضمن شرح جریانات عاشورا، نامی از حضرت رقیّه علیهاالسلام به میان آمده، کتاب مشهور لهوف نوشته محدّث و مورّخ جلیل القدر، علامه سیّدبن طاووس (متوفّای ۶۶۴ ه.ق) است که اطلاع و احاطه بسیار او به متون حدیثی وتاریخی اسلام و شیعه، ممتاز و چشمگیر است.
سیّد می نویسد: حضرت سیّدالشهداءعلیه السلام حضرت زینب و اهل حرم علیهنّ السلام را امر به صبرکرده و فرمود:
«یا اختاه یا امّ کلثوم ، وأنتِ یا زینب، و أنتِ یا رقیّه، وأنتِ یا فاطمه، وأنتِ یا رباب، اُنْظُرْنَ إذا أنا قُتِلْتُ فلا تشققن على جَیْبا و لا تخمشن علىّ وجها ولا تقلن على هجرا»[۹]
خواهرم ام کلثوم، و تو ای زینب، و تو ای رقیّه، و تو ای فاطمه، و تو ای رباب، زمانی که من به قتل رسیدم در مرگم گریبان چاک نزنید و روی نخراشید و کلامی ناروا (که با رضا به قضای الهی ناسازگار است) بر زبان نرانید.
شاید گفته شود که منظور از حضرت رقیه که در کلام حضرت سیدالشهداء علیه السلام آمده است، خواهر امام حسین علیه السلام و همسر مسلم بن عقیل علیه السلام باشد که در کربلا حضور داشته است. در پاسخ باید گفت:
اولاً رقیّه ای که همسر حضرت مسلم می باشد و از او فرزندی به نام عبدالله در کربلا به شهادت رسید قبل از حادثه کربلا وفات یافته است. البته گفته شده است که حضرت مسلم پس از وفات حضرت رقیه سلام الله علیها مجدداً داماد امیرالمؤمنین علیه السلام شده و رقیه صغری یا ام کلثوم را به همسری خود درآورده است و ثانیا در کتاب «عمده الطالب» اسم همسری را که بعد از رقیه به خانه مسلم علیه السلام آمده است، ام کلثوم می داند اگر چه او را رقیه صغری بنامیم اما نقل تاریخی که امام حسین علیه السلام او را مستقیماً با این نام صدا زنند وجود ندارد. ثالثاً در اکثر نقل ها که امام اهل حرم را مورد خطاب قرار می دهد نام رقیه را در کنار دختران خویش قرار می دهند[۱۰] که این خود شاهدی است براینکه منظور از رقیه دختر امام است و نه خواهر امام. والله اعلم.
۵. طبق نقل مورّخ خبیر، عمادالدین طبری، در «کامل بهائی»
مورّخ خبیر و ناقد بصیر، عمادالدین حسن بن علی بن محمّد طبری، معاصر خواجه نصیرالدین طوسی، درکتاب پر ارجی که شش قرن پیش از این تألیف نموده با نام کامل بهائی و در آن این حادثه را از کتاب پر ارج «الحاویه فی مثالب المعاویه» که تألیف قاسم بن محمد بن احمد مأمزی می باشد استخراج نموده و نقل می کند که:
«زنان خاندان نبوّت در حالت اسیری، حال مردانی را که در کربلا شهید شده بودند بر پسران و دختران ایشان پوشیده می داشتند و هرکودکی را وعده می دادندکه پدرتو به فلان سفر رفته است باز می آید، تا ایشان را به خانه یزید آوردند. دخترکی بود چهارساله، شبی از خواب بیدار شد و گفت: پدر من حسین کجاست؟ این ساعت او را به خواب دیدم. سخت پریشان بود. زنان وکودکان جمله درگریه افتادند وفغان ازایشان برخاست. یزیدخفته بود،ازخواب بیدارشد واز ماجرا سؤال کرد.خبر بردندکه ماجرا چنین است آن لعین درحال گفت: بروند سر پدر را بیاورند ودرکنار او نهند. پس آن سر مقدّس را بیاوردند و در کنار آن دختر چهارساله نهادند. پرسید این چیست؟گفتند:سر پدرتوست. دختر بترسید و فریاد برآورد ورنجورشد ودرآن چند روزجان به حق تسلیم کرد.»[۱۱]
علاءالدّین طبری این کتاب کم نظیر را در سال ۵۶۷ ه .ق تألیف کرده، و در نگارش آن از منابع باارزش فراوانی استفاده نموده که متأسّفانه اغلب آنها به دست ما نرسیده است؛ برخی درکشاکش روزگار از بین رفته، و برخی دیگر به دست دشمنان اهل بیت علیهم السلام طعمه حریق شده است.
مرحوم محدّث قمی در مورد علاءالدین طبری و این کتاب چنین می نگارد: کتاب کامل بهائی، نوشته عماد الدین طبری، شیخ عالم ماهر خبیر متدرّب نحریر متکلّم جلیل محدّث نبیل و فاضل فهّامه،کتابی پرفایده است که در سنه ۶۷۵ تمام شده و قریب به ۲۱ سال همت شیخ مصروف برجمع آوری آن بوده، اگر چه در اثنای آن چند کتاب دیگر تألیف کرده است.
سپس می افزاید: از وضع آن کتاب معلوم می شود که نُسَخِ اصول و کتب قدمای اصحاب نزد او موجود بوده است.[۱۲]بدینگونه، سابقه اشاره به ماجرای حضرت رقیّه علیهاالسلام در تاریخ، به حدود هفت قرن و نیم پیش از زمان ما باز می گردد.