امام جواد علیه السلام:
مومن به توفیق خدا و داشتن پندگویی درونی و خوی نصیحت پذیری از کسی که او را نصیحت می کند نیاز دارد
الْمُؤْمِنُ یَحْتَاجُ إِلَى تَوْفِیقٍ مِنَ اَللَّهِ وَ وَاعِظٍ مِنْ نَفْسِهِ وَ قَبُولٍ مِمَّنْ یَنْصَحُهُ
تحف العقول صفحه 457
امام جواد علیه السلام:
مومن به توفیق خدا و داشتن پندگویی درونی و خوی نصیحت پذیری از کسی که او را نصیحت می کند نیاز دارد
الْمُؤْمِنُ یَحْتَاجُ إِلَى تَوْفِیقٍ مِنَ اَللَّهِ وَ وَاعِظٍ مِنْ نَفْسِهِ وَ قَبُولٍ مِمَّنْ یَنْصَحُهُ
تحف العقول صفحه 457
﷽
المنت لله که شدم شیعه ایران
تنها کس و کارم شده آقای خراسان
فخرم شده همسایگی ِ حضرت سلطان
یک عمر نشستم سَر ِ این سفره ی احسان
ی حدیث نورانی تقدیم شما در این روز سراسر نور:
لا یَکُونُ الْمُؤْمِنُ مُؤْمِنًا حَتّى تَکُونَ فیهِ ثَلاثُ خِصال:
1ـ سُنَّةٌ مِنْ رَبِّهِ
2ـ وَ سُنَّةٌ مِنْ نَبِیِّهِ
3ـ وَ سُنَّةٌ مِنْ وَلِیِّهِ
فَأَمَّا السُّنَّةُ مِنْ رَبِّهِ فَکِتْمانُ سِرِّهِ
وَ أَمَّا السُّنَّةُ مِنْ نَبِیِّهِ فَمُداراةُ النّاسِ
وَ أَمَّا السُّنَّةُ مِنْ وَلِیِّهِ فَالصَّبْرُ فِى الْبَأْساءِ وَ الضَّرّاءِ.
مؤمن، مؤمن واقعى نیست، مگر آن که سه خصلت در او باشد:
سنّتى از پروردگارش
و سنّتى از پیامبرش
و سنّتى از امامش
امّا سنّت پروردگارش، پوشاندن راز خود است
امّا سنّت پیغمبرش، مدارا و نرم رفتارى با مردم است
امّا سنّت امامش، صبر کردن در زمان تنگدستى و پریشان حالى است.
چقدر زیباست این فرمایش نورانی که در همه مراحل زندگی اگر به این حدیث تنها عمل کنیم قطعا عاقبت خوبی خواهیم داشت.
این روز میلاد امام رضا علیه السلام از ایشون بخواهیم که ما را عامل به فرمایشات اهل بیت علیهم السلام قرار بده و در دنیا از زیارتشون و در آخرت از شفاعتشون برخوردار کنه .
و اما در آخر یکی از هزاران نعمتی که حضرت سلطان علی بن موسی الرضا علیه السلام اعطا میکنه رو همه تو هیئات میخونیم:
پنجره فولاد رضا،برات کربلا میده
هر کسی کربلا میره،از حرم رضا میره
ان شاء الله عیدی ما در این روز میلاد برات کربلای سیدالشهداء علیه السلام باشه
اینم شعر پایانی :
یا امام رضا جان
ما قوم عجم بی سر و سامان حسینیم
از لطف دعای تو پریشان حسینیم
چی بهتر از این است که گریان حسینیم
دیوانه داغ لب عطشان حسینیم
از مرد و زن شیعه گرفته سر و سامان
گودال ِ پر از نیزه شکسته ، لب عطشان
نوشته شده در روز میلاد سراسر نور حضرت سلطان علی بن موسی الرضا علیهما السلام
علی را جز خدا و نبی(ص) نشناختند
راستی این اعجوبه کون کیست که همه در شناخت او در مانده اند، عدّه ای او
را تا سر حدّ خدایی بالا برده اند، و عدّه ای حتی در بندگی او شک دارند که:
در مسجد کوفه شهیدش کردند. گفتند مگر اهل نماز است علی؟! و آن که او را
حقیقتاً شناخت خدای او و رسول خدایش بود.
پیامبر اعظم(ص) خطاب به
علی(ع) فرمود: «یا علی ما عرف اللّه حق معرفته غیری و غیرک و ما عرفک حق
معرفتک غیر اللّه و غیری؛(1) ای علی! خداوند متعال را نشناخت به حقیقت
شناختش جز من و تو، و تو را نشناخت آن گونه که حق شناخت توست، جز خدا و
من.»
و در جای دیگر فرمود: «یا علی لایعرف اللّه تعالی الّا انا و
انت و لایعرفنی الّا اللّه و انت و لا یعرفک الّا اللّه و انا؛(2) ای علی!
خدا را نشناخت جز من و تو، و مرا نشناخت جز خدا و تو و تو را نشناخت مگر
خدا و من.»
1- مناقب ابن شهرآشوب، ج 3، ص 268.
2- محمد تقی مجلسی، روضةالمتقین، ج 13، ص 273
۱۰- خوف و شوق نسبت به عذاب و ثواب الهی
در کنار حسن ظنّ نسبت به پروردگار عالم، خوف و شوق نسبت به عذاب و ثواب الهی نیز عامل مهمی برای رقّت قلب و صفای دل انسان است.
جهنم در واقع به عنوان قلّۀ عذاب الهی است. شما هرچقدر جهنم را جدّی بگیرید، از آن فاصله خواهید گرفت و از عذاب الهی دورتر خواهید شد. اگر در شب قدر بتوانید از جهنم فاصله بگیرید، از سایر عذابها نیز دور خواهید شد، مثلاً شما را از فشار قبر هم جدا خواهند کرد. یا اینکه شما را از هول و هراسهای جان دادن هم جدا میکنند.
جالب اینجاست که فردای شب قدر، شما وقتی میخواهید مناجات کنید، باز هم باید از خدا بخواهید که «خدایا! ما را از عذاب جهنم نجات بده!» با اینکه دیشب که شب قدر بود، این را از خدا خواسته بودید (خَلِّصْنَا مِنَ النَّارِ یَا رَب؛ فرازی از دعای جوشن کبیر که ۱۰۰ بار تکرار میشود) و با اینکه قرار است به خداوند حسن ظنّ داشته باشیم و مطمئن باشیم که خدا ما را بخشیده است، ولی باز هم باید از عذاب جهنم، بیشتر از قبل فاصله بگیریم.
چون هرچه از این نقطه فاصله بگیریم، به آن نقطۀ معهود نزدیکتر میشویم. خداوند میفرماید: به عزّت و جلالم سوگند که براى بندهام دو ترس و دو امنیت را یکجا فراهم نمیآورم: اگر در دنیا خود را از من ایمن بداند در روز رستاخیز او را هراسان کنم و اگر در دنیا از من بترسد، در روز قیامت او را ایمن گردانم. (قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی لَا أَجْمَعُ عَلَى عَبْدِی خَوْفَیْنِ وَ لَا أَجْمَعُ لَهُ أَمْنَیْنِ فَإِذَا أَمِنَنِی فِی الدُّنْیَا أَخَفْتُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ إِذَا خَافَنِی فِی الدُّنْیَا آمَنْتُهُ یَوْمَ الْقِیَامَة؛ خصال صدوق/۱/۷۹)
خوف یکی از علامتهای صفای دل است و یکی از شرایطی است که دل انسان را مهیا میکند. شوق به ثواب هم همینطور است. مثلاً شما باید به بهشت و رضوان الهی، شائق باشید نه اینکه بگویید: «خدایا! من به بهشت کاری ندارم، فقط مرا عذاب نکن!» شوق به بهشت و رضوان الهی، چشم دل انسان را باز میکند.
۹- امید و حسن ظنّ به خدا
یکی دیگر از شرایط برای صفای باطن در شبهای قدر، امید است. امید ما به خداوند، خیلی باید بالا باشد. در اینجا امید را حتی مقابل «خوف» هم در نظر نمیگیریم بلکه امید را به معنای «حسن ظنّ» نسبت به پروردگار در نظر میگیریم. این امید و حسن ظنّ نسبت به خدا، علامت صفای باطن انسان است.
در شب قدر اولاً نسبت به آنچه که خداوند تا کنون با ما روا داشته است، باید اعلام رضایت و شکر کنیم(بند دوم که قبلاً بیان شد) ثانیاً نسبت به آنچه مِنبعد میخواهد نسبت به ما روا دارد، باید حسن ظنّ داشته باشیم. باید وجودمان سرشار از حسن ظنّ باشد. پیش خودمان بگوییم: «امشب خدا میخواهد آخرِ لطف خود را نسبت به من داشته باشد، من یقین دارم که خدا به من فوقالعاده مهربان است».
(امام محمد باقر(ع) میفرماید: هیچ بنده مؤمنى حسن ظنّ به خدا ندارد مگر اینکه خدا به اندازه گمانش با او رفتار میکند، چون خدا کریم است و تمام خیرات در دست اوست و شرم دارد از اینکه بنده مؤمنش گمان خوبى به او ببرد سپس مخالف گمان و امیدش عمل کند، به خدا حسن ظنّ داشته باشید و مشتاق او باشید؛ لَا یَحْسُنُ ظَنُّ عَبْدٍ مُؤْمِنٍ بِاللَّهِ إِلَّا کَانَ اللَّهُ عِنْدَ ظَنِّ عَبْدِهِ الْمُؤْمِنِ لِأَنَّ اللَّهَ کَرِیمٌ بِیَدِهِ الْخَیْرَاتُ یَسْتَحْیِی أَنْ یَکُونَ عَبْدُهُ الْمُؤْمِنُ قَدْ أَحْسَنَ بِهِ الظَّنَّ ثُمَّ یُخْلِفَ ظَنَّهُ وَ رَجَاءَهُ فَأَحْسِنُوا بِاللَّهِ الظَّنَّ وَ ارْغَبُوا إِلَیْه؛ کافی/۲/۷۲)
از خدا بخواهیم که حُسنظنّ ما را نسبت به خودش بالا ببرد. شما وقتی به حجّ میروید-که یکی از جایزههای ماه رمضان، حجّ است- آنجا در سعی بین صفا و مروه، یک دعایی دارد که از خدا طلب میکنید که «خدایا! حسن ظنّ مرا به خودت افزایش بده!» (عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ قَالَ: کُنْتُ وَرَاءَ أَبِی الْحَسَنِ مُوسَى ع عَلَى الصَّفَا أَوْ عَلَى الْمَرْوَةِ وَ هُوَ لَا یَزِیدُ عَلَى حَرْفَیْنِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ حُسْنَ الظَّنِّ بِکَ فِی کُلِّ حَالٍ وَ صِدْقَ النِّیَّةِ فِی التَّوَکُّلِ عَلَیْک؛ کافی/۴/۴۳۳)
8- کرنش در مقابل عظمت پروردگار
علامت یا شرط دیگری که میتواند موجب صفای قلب ما شود، تعظیم بارگاه ربوبی است. ما نباید فقط خدا را دوست داشته باشیم، نباید فقط از خدا گدایی کنیم، نباید فقط از خدا طلبِ ترحّم کنیم، بلکه «الله اکبر» گفتن، تعظیم پروردگار و تسبیح خداوند هم لازم است. دعای جوشن کبیر، از این جهت خیلی عالی است.
کرنش کردن در مقابل عظمت پروردگار عالم، علامت صفای باطن است. کسی که شب قدر فقط برای گدایی از خدا بیاید و به عظمت پروردگار بیتوجه باشد، گویا یک طرفِ قلبش را قساوت گرفته است. در شب قدر، برای تواضع و تکریم پروردگار عالم بیاییم و نمازِ مؤدبانه بخوانیم. آداب شب قدر را بهجا بیاوریم. سجدهها و رکوعهای قشنگ انجام دهیم. اذکاری که در دعای جوشنکبیر میگوییم، با توجه بخوانیم. از عظمت پروردگار یاد کنیم.
بعضیها با خداوند متعال، خیلی خودِمانی میشوند! البته این خوب است، اما به این شرط که این خودِمانی شدن با پروردگار، ضمن احترام به مقام ربوبی و ذیل تکبیر و تهلیل و تسبیح باشد. چرا در صدر نماز «الله اکبر» میگوییم؟ چرا تا پایان نماز، هر حرکتی انجام میدهیم «الله اکبر» میگوییم؟ برای اینکه به مقام ربوبی احترام بگذاریم و جایگاه خودمان را در مقابل پروردگار فراموش نکنیم.
۷- برائت از دشمنان خدا/ نفرت از دشمنان خدا را به دلمان بیاوریم
یکی دیگر از شرایط یک دلِ سالم برای شبهای قدر، برائت از دشمنان خداست. باید نفرت از دشمنان خدا را به دلمان بیاوریم. البته این کار سادهای نیست، ولی روضهها به ما کمک میکنند که نفرت دشمنان خدا به دل ما بیاید. بنده نظرم این است که در شب قدر، لازم است یک روضۀ حضرت زهرا(س) برای خودمان بخوانیم، یا روضۀ حضرت رقیه(س) بخوانیم تا نفرت نسبت به دشمنان قسیالقلب ایشان را به دلمان بیاوریم.
برائت در هر دلی نمیآید، این دلهای باصفا هستند که برائت در دلشان مینشیند. بعضیها اَدای صلح و نوعدوستی را درمیآورند و میگویند: «لعن نکنید، دشمنان خدا هرچقدر هم بد بودهاند، رهایشان کنید. مهربان باشید!» اتفاقاً همین کسانی که دم از مهربانی و نوعدوستی میزنند، خودشان قسیالقلب هستند. اینها اصلاً نمیدانند «عدوّ الله» یعنی چه؟ وقتی خدا «لطیف» است، مگر دشمن خدا هم میتواند لطیف باشد؟!
امروز علائم (و امدادهای الهی) از در و دیوار دارد برای ما میریزد و به ما کمک میکند که نفرت از دشمنان خدا را به دل خودمان وارد کنیم. دیگر خداوند چگونه میخواهد ما را هدایت کند و رشد دهد؟! مثلاً امروز شما دارید میبینید که چه ظلمهایی نسبت به مستضعفین میشود، یا میبینید که این داعشیها و تکفیریها چه جنایتهایی انجام میدهند.بیشتر از این ظلم ها در صدر اسلام انجام شده و منشاء همه این ها ظلم همان خیانت های صدر اسلام به اهل بیت علیهم السلام است اگر به این ظلمها و جنایتها نگاه کنید، طبیعتاً نسبت به ظالمان نفرت پیدا میکنید و این لطف خداوند نسبت به ماست که میخواهد ما را بالا بکِشد و اوج دهد و به ما صفای باطن بدهد. همینکه نسبت به دشمنان ولیّ خدا و دشمنان خدا، غضب پیدا میکنیم، این عامل صفای باطن ماست و موجب میشود بیشترین بهرهها را از شبهای قدر ببریم.
۶- محبت به اولیاء خدا /چرا خدا در شب قدر، ما را متوجه امیرالمؤمنین(ع) کرده؟/چرا بر زیارت امام حسین(ع) در شب قدر تأکید شده؟
علاوه بر شرایط فوق، دو بال دیگر هم در شبهای قدر لازم داریم که اینها هم نیز از علائم صفای باطن انسان است؛ یکی محبت به اولیاء خدا و دیگر برائت از دشمنان خدا. اگر زیارت امام حسین(ع) در شب قدر، اینقدر تأکید شده، معنایش این است که دلِ خودتان را در پیچ و تاب حرم امام حسین(ع)-و اساساً حرم اهلبیت(ع)- قرار دهید. نمونۀ دیگرش هم این است که خداوند در شبهای قدر-به واسطۀ شهادت امیرالمؤمنین(ع)- دلهای ما را متوجه امیرالمؤمنین(ع) کرده و قلب ما را نسبت به ایشان مهربان و پُرمحبت میکند و این از الطاف الهی است.
وقتی پشت سر یک مصیبتی، نعمتی پنهان باشد، میگویند از الطاف خفیه الهی است. لذا میتوان گفت: «اینکه مصیبت امیرالمؤمنین(ع) در شب قدر واقع شده است، از الطاف خفیه الهی است چون باعث میشود محبت ما را نسبت به امیرالمؤمنین(ع) به غَلَیان بیاورد.»
نه تنها در شب قدر، باید به یاد امیرالمؤمنین(ع) باشیم بلکه سعی کنیم محبت امیرالمؤمنین(ع) را تا آخر ماه مبارک رمضان، از یاد نبریم. ببینیم آیا میتوانیم ده شب برای امیرالمؤمنین(ع) عزاداری کنیم؟ آیا میتوانیم ده شب در محبت مولا، اشک بریزیم؟ البته کار دشواری است و اجرای آن ظرفیت میخواهد. ما طبیعتاً با ذکر اباعبدالله الحسین(ع) راحتتر هستیم. گویا مصیبتهای کربلا برای همین سهولت، طراحی شدهاند و دست دل ما را میگیرند.
در شب قدر باید دل خودت را در معرض نور اهلبیت(ع) قرار دهی. تو که امام حسین(ع) را دوست داری، در شب قدر مدام برای خودت روضه بخوان تا دلت برای مصائب امام حسین(ع) آتش بگیرد. این از مقدمات سعادت انسان است.
دلِ باصفا، دلی است که اولیاء خدا را دوست دارد و عاشق آنهاست. در عبادتهای شبهای قدر، یکی از چیزهایی که به ما سفارش شده است قرآن سر گرفتن و قسم دادن به چهارده معصوم(ع) و قرآن است و این مسأله، خیلی راز دارد. یعنی ما آویزان به ثقلین هستیم؛ ثقل اکبر و ثقل اصغر. حالا اگر دل تو آنچنان که باید و شاید نسبت به اولیاء خدا صاف نباشد، یعنی وضعش خراب است و عبادت تو را نمیپذیرند. حتی اگر هزار سال هم عبادت کنیم ولی مهر اولیاء خدا در دلمان نباشد، از ما نمیپذیرند.(امام سجاد(ع): لَوْ أَنَّ رَجُلًا عُمِّرَ مَا عُمِّرَ نُوحٌ ع فِی قَوْمِهِ أَلْفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمْسِینَ عَاماً یَصُومُ النَّهَارَ وَ یَقُومُ اللَّیْلَ فِی ذَلِکَ الْمَکَانِ ثُمَّ لَقِیَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِغَیْرِ وَلَایَتِنَا لَمْ یَنْفَعْهُ ذَلِکَ شَیْئاً؛ منلایحضرهالفقیه/۲/۲۴۵)
علامت دیگر صفای دل، این است که برای آیندۀ خودت به چیزی جز خدا تکیه نکنی و اصلاً برای خودت، آینده نبینی. مثلاً فرض کنی که برگۀ بیماری سرطان را به دست تو دادهاند و گفتهاند که دیگر کار تو تمام است و رفتنی هستی. یعنی اصلاً برای خودت آیندهای نبینی و فقط به خدا اتکاء کنی.
نمیشود که هم به خدا اتکاء کنی و هم به داراییهای خودت اتکاء کنی و مثلاً بگویی: «خدایا! هم به تو اتکاء میکنم و هم به جوانی خودم اتکاء میکنم و هم به سلامتی خودم اتکاء میکنم...» همین اتکاء به غیر خدا، قساوت قلب است. طهارت قلب به این است که انسان به غیر خدا اتکاء نداشته باشد و در نتیجه برای خودش آیندهای نمیبیند و آیندۀ خودش را کاملاً در دست خدا میبیند.
در روایات بر ارزش توکل، خیلی تأکید شده است(لَا تَجْعَلَنَّ لِنَفْسِکَ تَوَکُّلًا إِلَّا عَلَى اللَّهِ وَ لَا یَکُنْ لَکَ رَجَاءٌ إِلَّا اللَّه؛ غررالحکم/۳۸۵۹) و در برخی از روایات، توکل را عالیترین عمل(التَّوَکُّلُ أَفْضَلُ عَمَلٍ؛ غررالحکم/۳۸۵۷) و بهترین چیزی که انسان میتواند به آن تکیه کند، معرفی کردهاند(التَّوَکُّلُ خَیْرُ عِمَادٍ؛ غررالحکم/۳۸۵۵) البته توکل مراتبی دارد که ما هر مرتبهای از آن را بتوانیم، خوب است بهدست آوریم. اگر در نظر بگیریم که ما آینده نداریم و همهاش در دست خداست، آنوقت قلب ما باصفا میشود.