بی تاب 313

مجموعه فرهنگی، مذهبی

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «bitab313.ir» ثبت شده است

سوم شعبان


پیامک ولادت امام حسین علیه السلام

 

3 شعبان

1 - ولادت امام حسین علیه السّلام

در این روز در سال 4 ه’ آقای شهیدان و سرور و سالار شیعیان و دلباختگان، اشک هر مؤمن، امام امام زاهد عابد، شهید غریب، عطشان نینوا حضرت اباعبداللَّه الحسین الشهید علیه السّلام عالم را به نور خود منور فرمود.


(اعلام الوری: ج 1، ص 420. مسار الشیعه: ص 37. مصباح المتهجد: ص 758. مصباح کفعمی: ج 2، ص 598 . فیض العلام: ص 337. زاد المعاد: ص 56. بحار الانوار: ج 44، ص 101 - 202، ج 94، ص 80، ج 98، ص 347. کشف الغمة: ج 2، ص 3)
اقوال دیگر در ولادت آن حضرت پنجم شعبان
(ارشاد: ج 2، ص 27. کشف الغمة: ج 2، ص 3)
و سی‌ام ربیع‌الاول
(توضیح المقاصد: ص 10. فیض العلام: ص 226 )
و دوازدهم رجب است.
( اربعین ماحوزی: ص 368)
.......................................

القاب امام حسین علیه السّلام:

نام مبارک آن حضرت در تورات شبیر و در انجیل طاب است.
(بحار الانوار: ج 43، ص 237)
پدرشان مولانا و مقتدانا أمیر المؤمنین علی بن ابی طالب علیه السّلام و مادرشان حضرت ولیة اللَّه و حبیبته خاتون دو سرا صدیقه کبری فاطمه زهرا سلام اللَّه علیها است.
کنیه آن حضرت ابو عبداللَّه و کنیه خاص آن حضرت ابوعلی است.
(بحار الانوار: ج 43، ص 237)
القاب حضرت الشهید، السعید، السبط الثانی، الامام الثالث، الرشید، الطیب، الوفی، السید، الزکی، المبارک، تابع لمرضات اللَّه است. (بحار الانوار: ج 43، ص 237)
..................................

پیامبر پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله در ولادت امام حسین علیه السّلام:

هنگامی که خبر ولادت آن حضرت به پیامبر گرامی پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله رسید، به خانه أمیر المؤمنین علیه السّلام‌آمدند و به اسماء فرمودند تا مولود را بیاورد. اسماء حضرت را در پارچه‌ای سفید پیچید و خدمت رسول اکرم پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله آورد. پیامبر پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله در گوش راست آن حضرت اذان و در گوش چپ اقامه فرمودند.
(امالی شیخ طوسی: ج 1، ص 377)
روز اول یا هفتم ولادت امین وحی الهی جبرئیل فرود آمد و عرض کرد: «سلام خداوند بر تو باد ای پیامبر، این نوزاد را به نام پسر کوچک هارون شبیر نام بگذار، که به عربی حسین گفته می‌شود. چون علی علیه السّلام برای شما بسان هارون برای موسی بن عمران است، جز آنکه شما خاتم پیامبرانی. »
(معانی الاخبار: ص 57)
به این ترتیب نام پر عظمت «حسین» از جانب پروردگار برای دومین فرزند فاطمه سلام اللَّه علیها انتخاب شد. در این روز ملائکه آسمانها برای عرض تهنیت به مناسبت این ولادت خدمت پیامبر پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله رسیدند و از خاک قبر آن بزرگوار برای پیامبر پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله آوردند و به آن حضرت تعزیت نیز گفتند. یکی از معجزات روز ولادت آن حضرت این بود که فطرس ملک یا دردائیل پناه به آن امام مظلوم برد و خداوند او را بخشید و او را به مقام قبلی‌اش باز گردانید.
(فیض العلام: ص 337. بحار الانوار: ج 44، ص 182)
....................................

دوران زندگی امام حسین علیه السّلام:

آن حضرت شش سال و چند ماه با جد گرامی خود رسول اکرم پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله بود. مدت سی سال با پدر بزرگوار خود مولای متقیان امیر مؤمنان علیه السّلام زندگی کرد، و در جمل، صفین و نهروان شرکت داشت.
(الاصابة: ج 1، ص 333)
در دوران زمامداری غاصبانه عمر، امام حسین علیه السّلام در سن ده سالگی وارد مسجد شد و خلیفه دوم را بر منبر پیامبر پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله مشاهده کرد که سخن می‌گفت. از منبر بالا رفت و فریاد زد: «از منبر پدرم فرود آی» !.
(الاصابة: ج 1، ص 333. تذکرة الخواص ابن جوزی: ص 234)
بعد از شهادت أمیر المؤمنین علیه السّلام همراه و شریک رنج های امام حسن علیه السّلام بود، و شاهد بود که معاویه و دیگر منافقین و کافران چگونه دهان آلوده خود را به بدگوئی پدر بزرگوارش أمیر المؤمنین و برادرش امام حسن علیهماالسّلام می‌گشایند.
پس از آنکه امام مجتبی علیه السّلام را مظلومانه شهید کردند، امامت به آن وجود سراپا جود رسید، و بعد از مصائب و اذیتها و زخم زبانها، در روز عاشورا آن حضرت را به شهادت رسانیدند.
(ترجمه امام حسین علیه السّلام از تاریخ دمشق ابن عساکر: ص 14 - 285)
در این روز توقیع مبارک از ناحیه امام زمان علیه السّلام در رابطه با ولادت امام حسین علیه السّلام به قاسم بن علاء همدانی صادر شد .
(مصباح المتهجد: ص 758)

2 - ورود امام حسین علیه السّلام به مکه

در شب جمعه سوم شعبان سال 60 ه’ امام حسین علیه السّلام وارد مکه شدند و تا ذی الحجه در آنجا اقامت داشتند.
(ارشاد: ج 2، ص 35. فیض العلام: ص 338)

۱۴ اسفند ۰۰ ، ۰۸:۲۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خادم الحسین سلام الله علیه

سالروز ورود حضرت معصومه سلام الله علیها به قم

 

بیست و سوم ربیع الاول، سالروز ورود حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها به قم است که در این مطلب به سؤالی پیرامون علت ورود حضرت به ایران پاسخ خواهیم داد:

- سؤال

علت ورود حضرت معصومه ـ سلام الله علیها ـ به ایران چه بوده است؟

  

- پاسخ

علت ورود حضرت معصومه ـ سلام الله علیها ـ، به مسئله مهاجرت برادر بزرگوارش حضرت امام رضا  ـ علیه السّلام ـ به ایران مربوط است. یعنی در راستای سفر آنحضرت انجام گرفته.

مأمون در سال ۲۰۰ هـ. ق امام رضا  ـ علیه السّلام ـ را به مرو فرا خواند و بنا به نقلی بعد از استقرار آن حضرت در ایران نامه‌ای خطاب به خواهر گرامی‌اش حضرت فاطمه معصومه ـ سلام الله علیها ـ مرقوم فرمودند و آن را توسط یکی از غلامانش به مدینه منوره ارسال فرموده است. امام  ـ علیه السّلام ـ به غلامش دستور داد که در هیچ منزلی توقف نکند تا در اندک زمان ممکن آن نوشته را به مدینه برساند. غلام خود را به مدینه منوره رسانید و نامه امام هشتم را به خدمت حضرت معصومه ـ سلام الله علیها ـ تسلیم نمود. و آن حضرت به مجرد رسیدن نامه برادرش خود را آماده سفر نمود. این روایت در کتابهای دست اول و قدیمی ذکر نشده است. [۱]

بنا به نقل دیگر حضرت معصومه ـ سلام الله علیها ـ بعد از یک سال از ورود حضرت رضا  ـ علیه السّلام ـ به سرزمین خراسان به قصد زیارت و دیدار با برادر خود از مدینه به قصد خراسان حرکت کرد. این روایت معتبر تر است. [۲]

طبق این دو نقل حضرت معصومه ـ سلام الله علیها ـ به شوق دیدار برادر و امام زمان خود در سال ۲۰۱ هـ با گروهی از اطرافیان خود از مدینه حرکت کرد و وقتی به ساوه رسید مریض شد. سؤال فرمود: تا قم چقدر راه است؟ گفتند: ده فرسخ، فرمود مرا به قم برسانید. او را به قم رسانیدند. [۳] بنا به نقل دیگر وقتی آن حضرت به ساوه رسیدند عده‌ای از دشمنان اهل بیت  ـ علیهم السلام ـ با اشاره مأمون عباسی راه را بر آنان بستند و در یک درگیری نابرابر، همه برادران و اکثر همراهان مرد آن حضرت را به شهادت رساندند و حضرت معصومه از شدت تأثر و تألمات به سختی بیمار گشتند به نحوی که ادامه سفر برایشان ناممکن گردید. [۴]

اگرچه برخی نقل‌های ضعیف این جریان را نقل می‌کنند ولی این مطالب در منابع معتبری به چشم نمی‌خورد و هیچ یک از منابع معتبر تاریخی چنین درگیری را گزارش نکردند و همچنین این مطالب با توجه به موقعیت امام رضا  ـ علیه السّلام ـ در آن موقع بعید به نظر می‌رسد.

حال این سؤال مطرح می‌شود که آیا مردم قم از آمدن حضرت معصومه به ساوه اطلاع یافته و به استقبال آن حضرت رفته‌اند و با تجلیل و احترام به قم آوردند، یا خود او به طرف قم حرکت کرده است؟ طبق نقل کتاب معتبر تاریخ قم، روایت صحیح این است که چون خبر به آل سعد رسید با هم اتفاق کردند که از آن حضرت درخواست کنند به قم بیاید و موسی بن خزرج بن سعد اشعری بیرون آمد و چون به شرف ملازمت حضرت فاطمه رسید زمام ناقه او بگرفت و به جانب شهر بکشید و به در سرای خود فرود آورد. محل و سرای موسی بن خزرج  و حجره‌ای که حضرت معصومه در آن به عبادت پرداخته، اکنون مشخص و زیارتگاه است. [۵]

بنابراین آنچه از منابع معتبر بر می آید اینست که حضرت معصومه برای دیدن برادر خود به طرف ایران حرکت کرده است. شاید وضع نامطلوب مدینه برای زندگی (از جهت آزار و اذیت علویان توسط حکومت) و محدودیتهای آن در مصمم شدن حضرت معصومه تاثیر داشته باشد. همچنین در طول مسیر ایشان به تبلیغ امامت و تشیع نیز پر داخته باشد. ولی عمده دلیل مسافرت حضرت معصومه، زیارت برادر بوده است.

   

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:

۱. حضرت معصومه فاطمه دوم، نویسنده: محمد محمدی اشتهاری.

۲. تاریخ قم، نویسنده حسن بن محمد قمی.

۳. فروغی از کوثر، نویسنده الیاس محمد بیگی.

۴. کریمه اهل بیت، نویسنده علی اکبر مهدی پور.

   

ادامه مطلب...
۲۰ آبان ۹۹ ، ۰۹:۲۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خادم الحسین سلام الله علیه

صلح امام حسن سلام الله علیه

از مهم‌ترین حوادث زندگى مبارک امام حسن علیه السلام صلح او با معاویه است، که نفاق‌ ها و خیانت‌ هاى سپاه امام علیه السلام موجب آن شد. امام حسن‌ مجتبى علیه‌السلام براى از میان بردن تفرقه مسلمانان و نجات شیعیان از شرارت‌هاى معاویه و عوامل مزدورش، این صلح را پذیرفت. صلح امام حسن علیه السلام از مسائلی است که به کرات در منابع تاریخ تحلیلی اسلام مورد مداقه و تحلیل قرار گرفته است.


جریان صلح
پس از شهادت امام علی علیه السلام، امام حسن مجتبی علیه السلام تلاش نمودند تا کاری که پدر خویش در واپسین روزهای حیاتش در تدارک انجام آن بود یعنی سرکوب معاویه بن ابی سفیان را به انجام برسانند، لذا در میان مردم اعلان بسیج عمومى نمودند و رزمندگان کوفه و سایر شهرها را براى دفع تهاجم دشمن فراخواندند. هنگامى که دو سپاه در برابر یکدیگر قرار گرفتند و درگیرى‌ هاى پراکنده‌ اى میان آنان به وقوع پیوست، برخى از سران سپاه امام حسن‌ مجتبى علیه‌السلام از جمله "عبیدالله بن عباس" که فرماندهى کل را بر عهده داشت به سپاه معاویه پیوست و از این راه توان روحى و فیزیکى سپاه امام حسن علیه‌السلام را کاهش دادند.

نفوذى‌ هاى معاویه در میان سپاهیان امام حسن علیه‌السلام و در میان عامه مردم شهرها، اقدام به شایعه پراکنى و گمانه‌زنى ‌هاى خلاف واقع کردند و به تدریج جامعه اسلامى و رزمندگان را از داخل، دچار تردید و تزلزل نمودند. به طورى که برخى از سپاهیان، شبانه از اردوگاه ‌ها و پادگان‌ ها گریخته و صحنه نبرد را ترک مى‌ کردند و برخى از فریب‌خوردگان "خوارج" در شهرهاى پشت جبهه اقدام به آشوب مى‌ کردند و حتى در "ساباط" مداین، به خیمه‌گاه امام حسن علیه‌السلام هجوم آورده و اقدام به غارت و بى‌ نظمى نمودند و در یک رویدادى، امام حسن مجتبى علیه‌السلام را ترور کرده و وى را به شدت زخمى نمودند.

ریش‌سفیدان و صاحب‌نفوذان عراق و حجاز و برخى از فرماندهان سپاه امام حسن علیه‌السلام مخفیانه نامه‌هایى به معاویه داده و اظهار اطاعت و پیروى مى‌ نمودند و حتى نوشتند که حاضرند امام حسن علیه‌السلام را تسلیم وى کرده و یا او را به قتل رسانند. امام حسن‌ مجتبى علیه‌السلام که از تمامى نفاق‌ ها و خیانت‌ هاى سپاه خویش خبردار بود، با گردآورى آنان و ایراد خطبه و روشن نمودن اذهان آنان از دسیسه ‌هاى دشمن، تلاش وافر نمود که روحیه مردانگى و رزم‌آورى را در آنان، بار دیگر زنده کرده و توطئه‌ هاى دشمن را نقش بر آب کند.

ولى رسوخ شرم‌آور نفاق و خیانت، سپاه آن حضرت را از کارایى لازم انداخته و توازن نظامى را به کلى دگرگون کرده بود و سرانجام، امام حسن علیه‌السلام را وادار به پذیرش صلح ناخواسته کرد و آن حضرت به ناچار در ۲۵ ربیع الاول و به قولى در نیمه جمادى الاول سال ۴۱ قمرى بر اساس شرایطى، خلافت را به معاویة بن ابى‌سفیان واگذاشت و خود از آن کناره گرفت.[۱]

بدین سان، درگیرى و جنگ میان سپاهیان شام و سپاهیان عراق پایان یافت و آن سال را "عام الجماعة" نامیدند. متن صلح‌نامه اى که به امضاى طرفین و گواهان از دو سپاه رسید، از این قرار است: «بسم الله الرحمن الرحیم. هذا ما صالح علیه الحسن بن على بن أبى‌طالب، معاویة بن أبى‌سفیان، صالحه على أن یسلّم الیه ولایة المسلمین، على أن یعمل فیهم بکتاب الله و سنة رسول الله و سیرة الخلفاءِ الراشدین المهتدین و لیس لمعاویة بن أبى‌سفیان ان یعهد الى أحد من بعده عهداً، بل یکون الأمر من بعده شورى بین المسلمین، على أن الناس آمنون حیث کانوا من أرض اللّه تعالى فى شامهم و یمنهم و عراقهم و حجازهم و على أن اصحاب على و شیعته آمنون على أنفسهم و أموالهم و نسائهم و اولادهم حیث کانوا، و على معاویة بن ابى‌سفیان بذلک عهدالله و میثاقه، و على أن لایبغى للحسن بن على و لأخیه الحسین غائلة و لا لأحد من اهل بیت رسول الله صلى الله علیه و آله غائلة سوء سراً أو جهراً و لایخیف احداً منهم فى افق من الآفاق».[۲]

گفتنى است که درباره بندهاى صلح‌نامه، اتفاق چندانى میان مورخان و سیره‌نویسان نیست و برخى از آنان، موارد ذیل را نیز اضافه نمودند:

حسن بن علی علیه‌السلام و برادرش حسین علیه‌السلام، هیچگاه معاویه را امیرمؤمنان خطاب نکنند؛[۳] این شرط به وضوح بیان مى‌ کند که صلح امام حسن علیه‌السلام نوعى سکوت در حال ناچارى و کناره‌ گیرى مصلحت‌ آمیز از حکومت بود، نه این که معاویة بن ابى‌سفیان سزاوار خلافت و حکومت بوده است.
معاویه و اصحابش، هیچگاه علی علیه‌السلام را در نماز و غیر نماز، سب و لعن نکرده و از او جز به نیکى یاد نکنند.
پس از معاویه، ولایت مسلمانان با حسن بن علی علیه‌السلام باشد و اگر او زنده نباشد با برادرش حسین بن علی علیه‌السلام خواهد بود.[۴]
بیت المال کوفه در اختیار امام حسن علیه‌السلام باشد.
خراج دو منطقه فارس، یعنى بسا (فسا) و دارابجرد در اختیار امام حسن علیه‌السلام باشد.
معاویه در هر سال مبلغ یک میلیون (و یا صد هزار) درهم به صورت مقررى در اختیار امام حسن علیه‌السلام قرار دهد.
یادآورى این نکته ضرورى است که مسائل مادى‌ اى که از سوى امام حسن علیه‌السلام در صلح‌نامه مطرح شده است، به منظور تأمین معاش خانواده‌ هاى بى‌ سرپرستى بود که در جنگ‌ هاى جمل، صفین و نهروان کسان خود را از دست داده بودند.

امام حسن‌ مجتبى علیه‌السلام انسانى کامل و پیشوایى مهربان و عدالت‌گستر بود که براى از میان بردن اختلاف و تفرقه مسلمانان و جلوگیرى از خونریزى آنان و نجات شیعیان و یاران پدرش امیرمؤمنان علیه‌السلام از شرارت‌ ها و کینه‌توزى ‌هاى معاویه و عوامل مزدور وى، صلح با معاویه را پذیرفت و آن را با شرایطى سنگین بر معاویه تحکیم نمود.

علل صلح امام حسن علیه‌السلام
براى راه یافتن به دلایل صلح امام حسن علیه السلام، بررسى دو موضوع ضرورى مى‌نماید: نخست شرایط نابسامان اجتماعى آن روزگار که امام علیه السلام را به صلح واداشت؛[۵] و دیگر، مقام والاى امامت و این که شخص امام با دانش آسمانى خویش همواره بهترین راه را برمى‌گزیند و از این رو، اطاعت از او بى‌چون و چرا واجب است:

الف. جامعه روزگار امام حسن علیه السلام به دلیل جنگ‌هاى فراوان و کشمکش‌هاى سیاسى بسیار در کمند اضطراب‌ها و نابسامانى‌ها گرفتار آمده بود و این امر، خلافت امام حسن علیه السلام را با وضعیتى پیچیده و دشوار روبرو ساخته بود. از مشکلات بزرگ، وجود دسته‌ها و احزاب پرشمار در کوفه بود؛ همانند امویان، خوارج، مذبذبین فرصت‌طلب و سربازان نافرمان. دسیسه‌هاى معاویه - که از هیچ گونه قانون اخلاقى و انسانى پیروى نمى‌کرد - مشکلى دیگر بود.[۶] مشکل سوم، کمى یاران امام و همراه نبودن مردم و خیانت و دنیاپرستى برخى سران لشکر بود. از این رو، امام براى حفظ اسلام چاره‌اى جز صلح ندید. از جمله رهاوردهای صلح امام حسن علیه السلام عبارت بودند از:

حفظ جان و مال و آبروى شیعیان
آشکار ساختن چهره پلید معاویه و حفظ خلافت از لغزیدن به نظام موروثى
در امان داشتن کشور اسلامى از طمع و تعرض دشمنان خارجى.
ب. امام معصوم علیه السلام از دانش الهى بهره‌مند است و آنچه مى‌کند، به فرمان خداوند است و از این رو، سرپیچى از فرمان او روا نیست و مؤمنین مى‌باید بى‌چون و چرا از امام معصوم علیه السلام پیروى کنند. شیعیان با چنین ایمانى به امام معصوم علیه السلام برآن‌اند که صلح امام حسن علیه السلام را مصلحت و منفعت‌هایى بسیار مهم بوده است و راه نیافتن خِرَد ما به این مصلحت و منفعت‌ها به معناى ناصواب بودن تدبیر امام علیه السلام نیست.

پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله مى‌فرماید: «حسن و حسین امام‌اند چه بنشینند و چه قیام کنند».[۷] شیعیان با الهام از چنین روایاتى، مطیع بى‌چون و چراى امام معصوم‌اند، چه همانند حضرت حسن بن على علیه السلام راه صلح را مصلحت زمان خویش بداند و چه همانند حضرت حسین بن على علیه السلام برخیزد و راهى دیگر را مصلحت بشمارد.

وانگهى از روایات برمى‌آید که تنها راه درست در روزگار امام حسن علیه السلام صلح بوده است؛ از آن جمله است روایتى از همان امام که مى‌فرماید: «به خدا سوگند اگر من با معاویه مى‌جنگیدم، مردم مرا تسلیم او مى‌کردند... به خدا سوگند، آنچه من کردم براى شیعیان بهتر است از هر آنچه خورشید بر آن مى‌تابد و غروب مى‌کند. آیا نمى‌دانید که من امام شمایم و فرمانبردارى‌ام بر شما فریضه است؟ آیا نشنیده‌اید که پیامبر خدا مرا یکى از دو سالار جوانان بهشتى دانسته است؟ پس شک مکنید که من براى مصلحت امّت و پاسداشت خون آنان به صلح تن دادم».[۸]

ادامه مطلب...
۱۹ آبان ۹۹ ، ۰۹:۵۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خادم الحسین سلام الله علیه

زندگانی سید مرتضی

زندگینامه سید مرتضی علم الهدی (ره)
ابوالقاسم علی بن الحسین معروف به سید مرتضی و علم الهدی، در رجب سال 355 هجری قمری در شهر بغداد دیده به جهان گشود پدرش حسین موسوی بود که منصب رسیدگی به کار و زندگی سادات دودمان ابوطالب و مسؤولیت نظارت بر دیوان مظالم و سرپرستی زائران خانه خدا را که از منصب‌های مهم آن روز بود به عهده داشت. پدربزرگش نیز ابراهیم مجاب از نوادگان حضرت امام کاظم(علیه‌السلام) بود. برادر بزرگوارش نیز سید رضی(ره) می‏باشد.


مقام علمی
جناب سید مرتضی علم الهدی (ره) به حق شاگرد اصلی شیخ مفید می‏باشد که بنا بر آنچه نقل شده، شیخ مفید بعد از خوابی که دید و دو فرزند حضرت فاطمه(علیهاالسلام) را به فرزندی قبول کرده بود، سیدمرتضی و سیدرضی را به شاگردی قبول کرد و تا آخر عمر به بارور کردن علم و عمل این دو برادر کوشید.
استادان دیگر این بزرگوار عبارتند از: ابومحمد هارون فرزند موسی تلعکبری،شیخ محمد صدوق، حسین بن علی بابویه برادر شیخ صدوق، احمد بن علی بن سعیدکوفی، ابوالحسن علی بن محمد کاتب و بسیاری علمای اعلام دیگر.


خداوند متعال به سید مرتضی استعدادی وافر داده بود و او نیز از این نعمت بزرگ الهی به خوبی بهره برداری کرد و در نتیجه تلاش و کوشش در مدتی نه چندان طولانی کتب زیادی تالیف کرد. مرحوم علامه امینی در الغدیر نام 86 اثر او را بیان کرده یکی از کتاب‌های وی دیوان معروف او با بیست هزار بیت است.مرحوم علامه امینی در الغدیر نام 86 اثر او را بیان کرده یکی از کتاب‌های وی دیوان معروف او با بیست هزار بیت است.


سید مرتضی علم الهدی (ره) علاوه بر مقام علمی و اجتهاد دارای ذوق شعر و ادب بود و در زمان ایشان، غیر از برادرش سید رضی شاعری همانندش نبود. کتاب دیگر او امالی است که در موضوع فقه و تفسیر و حدیث و شعر و فنون ادب است. کتاب دیگر ایشان شافی  است که هر چه علمای کنونی درباره امامت نوشتند، کمتر از آن است که در شافی سیدمرتضی تحقیق کرده است. دیگر کتاب‌های ایشان عبارتند از مسائل ناصریه، مسائل طرابلسیه، مسائل موصلیه.

در باب تدریس مرحوم سیدمرتضی باید گفت ایشان علوم زیادی را تدریس می‏کرد. یکی از ویژگی‏های درس او این بود که بزرگان بسیاری در آن شرکت می‌کردند، حتی گاهی استاد عالی قدرش شیخ مفید نیز در درس او حضور می‏یافت.


اما شاگردان حضرت استاد بسیارند از جمله:

شیخ طوسی، ابویعلی سلار دیلمی، ابوالصلاح حلبی، قاضی ابن براج طرابلسی، شریف ابویعلی محمد بن حسن بن حمزه جعفری، ابو الصمصام مروزی، سید نجیب الدین کراجکی، شیخ ابوالحسن سلیمان صهرشی، جعفر بن محمد دوریستی، ثابت بن عبدالله نباتی، شیخ احمد خزاعی، شیخ مفید ثانی، شیخ ابوالمعالی احمد بن قدامه، شیخ ابوعبدالله محمد فرزند علی صلواتی و ابوزید فرزند کیابکی حسینی و بسیاری از علمای دیگر.


سید مرتضی علم الهدی (ره)  در کلام دیگران
علامه حلی این عالم گرانمایه درباره سیدمرتضی می‏گوید: "علم الهدی در علوم بسیاری یگانه بود‏. دانشمندان ما به وفور فضل و دانش او اتفاق نظر دارند‏. در دانش‏ هایی مانند علم کلام و فقه و ادب، از قبیل شعر و لغت و جز این‏ها بر همگان مقدم بود‏... شیعه از زمان وی تا عصر ما که در سال 693 قمری است، از کتاب‏های او استفاده کرده‏اند‏. او رکن طائفه شیعه و معلم آن‏هاست."


علامه بحرالعلوم نیز می‏فرماید: "علی بن حسین ابوالقاسم مرتضی علم الهدی، ذوالمجدین و صاحب الفخرین و الریاستین، مروج دین جدش، سرور ثقلین در قرن چهارم، به روش پیشوایان برگزیده، او سرور علمای اسلام و پس از ائمه اطهار از همه کس برتر است. او دانش‏هایی گرد آورد که نصیب هیچ کس نشد و از فضایلی برخوردار گردید که او را از همه کس ممتاز گردانید‏. دانشمندان مخالف و موافق درباره فزونی فضلش اتفاق نظر دارند و به تقدمش بر تمامی دانشمندان پیشین و پسین معترف می‏باشند‏."


ابو العلاء معری در ضمن شعر عربی، در پاسخ افرادی که از سید مرتضی پرسیدند، گفته است: "ای کسی که آمده‏ای تا درباره سید مرتضی از من بپرسی، بدان که او از هر نقص و عیبی پیراسته است. اگر او را ببینی، خواهی فهمید که وجود همه مردم در مردی جمع، و روزگار در یک ساعت متمرکز گشته و جهان در یک خانه قرار گرفته است."
او علاوه بر مقام علمی و اجتهاد دارای ذوق شعر و ادب بود و در زمان ایشان، غیر از برادرش سید رضی شاعری همانندش نبود.


فعالیت‌های اجتماعی
بعد از سیدرضی برادر بزرگوارش امارت حج و نظارت بر دیوان مظالم به عهده سید مرتضی افتاد. از زمان خلفای بنی امیه تا زمان معتضد عباسی، فرزندان علی بن ابیطالب همیشه تحت تعقیب و مراقبت خلفا و ماموران بودند و معمولا در جنگ و گریزها به شهادت می‏رسیدند. هنگامی که حکومت و خلافت در سال 279 ق . به معتضد عباسی واگذار شد موضوع احترام به علویان و تعیین سرپرست مطرح شد و در هر شهری یکی از بزرگان سادات یا علمای علوی نقابت یعنی سرپرستی سادات آن شهر یا منطقه را به عهده گرفت.
آیا طوفان نوح همه عالم را فراگرفته یا تنها دیار حضرت نوح را؟
رحلت جانگداز نبی اکرم صلی الله علیه و آله


سید مرتضی علاوه بر نظارت بر نسب و دفاع از حقوق و حفظ شرافت آنان موظف بود در میان آنان قضاوت کند، سرپرستی اموال و دارایی یتیمان را بر عهده گیرد، احکام الهی را در صورت ارتکاب گناه درباره آنان جاری کند، دختران و زنان بی سرپرست را شوهر دهد و از بی سرپرستان مراقبت کند.
امارت حج هم مسئولیت بزرگی بود که ریاست و رهبری زائران خانه خدا را به عهده داشت و معمولا شخص خلیفه آن را به عهده داشت . ولی گاهی خلیفه این مسئولیت بسیار مهم را به شخصی که شایستگی داشت واگذار می‌کرد.نظارت بر دیوان که در آن به اعمال ظالمانه حکام و امرا و رجال بزرگ دولت زیر نظر شخص خلیفه رسیدگی می‌شد، نیز یکی از مسئولیت‌های خطیر اجتماعی بود.

 

سید مرتضی عاشق نماز
سید مرتضی در وصیت‏نامه زیبایی راجع به نمازش می‏گوید: "تمام نمازهای واجب مرا که در طول عمرم خوانده‏ ام به نیابت از من دوباره بخوانید." دوستانش پرسیدند چرا؟! شما که فردی وارسته بودید و اهمیت فوق‌العاده ‏ای به نماز می‌دادید، علاقه‏ مند و عاشق نماز بودید و همیشه قبل از فرارسیدن وقت نماز وضو گرفته‏، آماده می‏ شدید تا وقت نماز فرا رسد، حال چه شد که اینگونه وصیت می‌کنید؟!


وصیت می‌کنم که تمام نمازهای مرا دوباره بخوانید زیرا تصور من این است که شاید نمازهای من صد در صد خالص برای خدا انجام نگرفته باشد بلکه درصدی از آنها به خاطر لذت روحی و معنوی خودم به انجام رسیده باشد! پس همه را قضا کنید چون اگر یک درصد از نماز هم برای غیر خدا انجام گرفته باشد شایسته درگاه الهی نیست و می‌ترسم به همین سبب اعمال و راز و نیازهای من مورد پذیرش خدای منان قرار نگیرد!"


سید در پاسخ فرمود: "آری من علاقه‌مند به نماز بلکه عاشق نماز و راز و نیاز با خالق خود بودم و از راز و نیاز هم لذت فراوان می‏بردم، از این رو همیشه قبل از فرا رسیدن وقت نماز لحظه شماری می‏ کردم تا وقت نماز برسد و این تکلیف الهی را انجام دهم و به دلیل همین علاقه شدید و لذت از نماز، وصیت می‌کنم که تمام نمازهای مرا دوباره بخوانید زیرا تصور من این است که شاید نمازهای من صد در صد خالص برای خدا انجام نگرفته باشد بلکه درصدی از آنها به خاطر لذت روحی و معنوی خودم به انجام رسیده باشد! پس همه را قضا کنید چون اگر یک درصد از نماز هم برای غیر خدا انجام گرفته باشد شایسته درگاه الهی نیست و می‌ترسم به همین سبب اعمال و راز و نیازهای من مورد پذیرش خدای منان قرار نگیرد!"


وفات
سید مرتضی سرانجام پس از عمری پربار و انجام کارهایی بزرگ و ارزنده در حدود هشتاد سالگی در 25 ربیع الاول 436 هجری قمری در شهر بغداد به جوار حق شتافت و به دست ابوالحسین نجاشی و دیگر شاگردانش ‍ غسل داده شد و سپس فرزندش سید محمد بر او نماز خواند و در خانه‏اش ‍ واقع در محله کرخ به خاک سپرده شد. پس از مدتی پیکر مطهر او به کربلا منتقل شد و در جوار جد بزرگوارش حضرت سید الشهدا در کنار قبر برادرش سید رضی در مقبره ابراهیم حجاب دفن گردید.

 

ادامه مطلب...
۱۹ آبان ۹۹ ، ۰۹:۰۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خادم الحسین سلام الله علیه

غزوه بنی نضیر

غزوه بنی‌نضیر، نام یکی از غزوات پیامبر اکرم با یهودیان بنی‌نضیر مدینه.این غزوه، دومین جنگ پیامبر(ص) با یهودیان مدینه است که در ربیع الاول سال چهارم هجری اتفاق افتاد.[۱] بنی نضیر به همراه بنی قینقاع و بنی قریظه، قبایل یهودی ساکن مدینه از هم پیمانان پیامبر(ص) به شمار می‌رفتند که هر سه پیمان شکن شدند. این جنگ به پیروزی مسلمین و بیرون راندن بنی نضیر از مدینه انجامید.


موقعیت غزوه بنی نضیر

قبیله بنی نضیر پیش از ظهور اسلام در یثرب (مدینه) ساکن بودند. یعقوبی آنها را طایفه‌ای یهودی از قبیله جُذام می‌داند که اطراف کوه نضیر زندگی می‌کردند از همین رو به قبیله بنی نضیر معروف شدند.[۲] برخی دیگر آنها را از نسل هارون بن عمران دانسته که پس از وفات موسی(ع) و پیش از مهاجرت قبایل عرب اوس و خزرج در آن ناحیه ساکن شدند.[۳] ابن سعد منزلگاه آنان را ناحیه الغَرْس ذکر کرده است.[۴] بنی نضیر و سایر یهودیان ساکن مدینه ثروت فراوانی داشتند. از همین رو، اوس و خزرج برای غلبه بر آنها از غسانیان کمک خواستند. غسانیان با سپاهی به حجاز آمدند و بسیاری از یهودیان را کشتند و از آن پس اوس و خزرج بر یهودیان مسلط شدند.[۵] بعدها بنی نضیر، در نزاع‌های اوس و خزرج جانب اوس را می‌گرفتند.[۶]

پیمان شکنی بنی‌نضیر
نزدیک به ظهور اسلام و پیش از جنگ احد قبیله بنی نضیر ظاهراً با ابوسفیان ارتباط داشتند.[۷] پس از هجرت پیامبر به مدینه، بنی نضیر در شمار دیگر یهودیان با مسلمانان، پیمان مصالحه بستند و عهد کردند که در صورت حمله دشمنان به مدینه در کنار مسلمانان به دفاع بپردازند و از تأمین مالی و جانی کفار قریش و برقراری روابط تجاری با آنان خودداری کنند.[۸] اما از آنجا که بنی نضیر پیمان خود را زیر پا گذاشتند، در ربیع الاول چهارم هجری، غزوه بنی نضیر به وقوع پیوست.[۹]

در این سال، عمرو بن امیه که از سریه بئر مَعونَه باز می‌گشت دو تن از افراد قبیله بنی عامر را، که از پیامبر امان داشتند، کشت. عامر بن طُفَیل از پیامبر دیه طلب کرد[۱۰] و پیامبر(ص) برای پرداخت دیه از بنی نضیر که هم پیمان بنی عامر بودند کمک خواست.[۱۱] بنی نضیر کمک به پیامبر را پذیرفتند، اما در توطئه‌ای برای قتل ایشان، عمرو بن جِحاش را مأمور کردند که آن حضرت را در پای دیوار قلعه با سنگی از پای درآورد.[۱۲] پیامبر اکرم از طریق وحی از نیرنگ آنان آگاه شد و به ایشان ده روز مهلت داد تا با اموال منقول خود، جز اسلحه، از مدینه خارج شوند و سالانه برای برداشت محصول خرما بازگردند.[۱۳]

فعالیت‎های منافقان
عبدالله بن اُبَی، رئیس منافقان مدینه، بنی نضیر را از اطاعت پیامبر بازداشت و وعده داد که همراه با بنی قُرَیظَه از آنان دفاع کند.[۱۴]

شروع جنگ
پیامبر، عبداللّه بن ام مَکتوم را در مدینه جانشین خود قرار داد و با لشکری به فرماندهی علی(ع) [۱۵] پانزده روز[نیازمند منبع] یا شش شب[۱۶] بنی نضیر را در محاصره گرفت. در دوره محاصره، عَزْوَک یهودی به پیامبر سوءقصد کرد که به دست علی(ع) کشته شد.[۱۷] سپس پیامبر فرمان داد تا درختان خرمای بنی نضیر در بُوَیرَه را قطع کنند.[۱۸]

سرنوشت جنگ
سرانجام یهودیان تسلیم شدند و پذیرفتند که تنها با یک بار شتر از اموالشان، بجز اسلحه و نقره و طلا، از مدینه خارج شوند.[۱۹] بعضی از آنان از جمله حُیی بن اَخطب که دخترش صفیه پس از فتح خیبر در سال هفتم هجری قمری به همسری پیامبر(ص) درآمد و ابی الحقیق (همسر اول صفیه)، به خیبر رفتند و برخی به شام مهاجرت کردند.[۲۰]

تقسیم غنائم
از آنجا که جنگی در نگرفته بود اموال برجای مانده در حکم غنیمت نبود و تصرّف در آن به اختیار پیامبر بود.[۲۱] از این رو پیامبر اکرم با توافق انصار آن را میان مهاجران تقسیم کرد تا وظیفه حمایت از مهاجران توسط انصار پایان پذیرد.[۲۲]

سوره حشر (آیات ۱ـ۱۷) درباره غزوة بنی نضیر و اخراج این قبیله است.

ادامه مطلب...
۱۹ آبان ۹۹ ، ۰۹:۰۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خادم الحسین سلام الله علیه